عنوان طرح:

بررسي و مقايسة تصور از خدا، معنويت و وضعيت هويت در

جوانان 24 تا 30 سالة بهنجار و سوءمصرف­کنندة مواد مخدر، روان­گردان و الکل

افسانه جواد زاده شهشهاني

1387  

مقدمه

    مسائل معنوي و چگونگي تصوراتي که يک انسان از خدا دارد در جوامع مختلف مورد بررسي قرار گرفته است و به خصوص چگونگي تأثير اين موارد بر سلامت رواني و نيز هويت ديني افراد مورد توجه بوده است. با توجه به اين که در جامعة ايراني توجه به خدا و امور ديني و معنوي، اغلب از دوران کودکي براي فرد طرح مي­شود، به نظر مي­رسد اين عناصر مي­توانند در شکل­ گيري هويت نوجوانان نقش زيادي برعهده گيرند، به خصوص در دهه­ هاي اخير اين نکته به وضوح به چشم مي­خورد که در جامعة ايران روند تغيير و تحولات فکري و فرهنگي در اثر عوامل مختلف از جمله وجود ارتباطات جهاني، بسيار سريع بوده است.

    يکي از مسائلي که در ميان جوانان و نوجوانان هر جامعه، از اهميت قابل توجهي برخوردار، ميزان روي آوردن  نوجوانان و جوانان به رفتارهاي پرخطر است و بررسي اين موضوع با توجه به عوامل معنويت و تصور از خدا به عنوان عناصر بازدارنده مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است و به ­نظر مي­ رسد پرداختن به آن در جامعة ايراني بسيار ضروري است. اين پژوهش به دنبال بررسي ميزان تأثير وضعيت هويت، باورهاي معنوي و تصور از خدا در جوانان 24- 30 ساله در روي آوردن آنان به سيگار، مواد روان گردان و الکل مي­باشد و در سه مرحله انجام پذيرفته است. در مرحلة اول، مؤلفه­ هاي معنويت و نيز تصور از خدا با شيوة کيفي (انجام مصاحبة عميق و برخي روش­هاي پديدارشناسانه)، مورد بررسي قرار گرفت. در مرحلة دوم پرسش­نامة معنويت و تصور از خدا، تنظيم و اعتباريابي ­شد. در مرحلة سوم رابطة بين متغيرهاي پژوهش با روي آوردن جوانان به سيگار، مواد روان گردان و الکل بررسي  شد. لازم به ذکر است که با توجه به محدوديت­هاي موجود از ميان رفتارهاي پرخطري که ياد مي­شود، تنها رفتار پرخطر مصرف مواد مخدر و روان گردان و الکل مورد بررسي قرار گرفت. همچنين در پژوهش حاضر، تنها جامعة جوان شهر تهران مد نظر است و در صورت ادامة طرح، مي­توان آن را در سطح ملي نيز اجرا نمود.

نيروي سوم روان­شناسی با تلاش­هاي روان شناسان انسان­گرا گسترش يافت و به ابعاد وجودي انسان که در مکاتب قبلي چندان مورد بررسي قرار نگرفته بود، توجه کرد و به دنبال آن با توجه به قابليت انسان براي فرا رفتن از مرز تحقق خود، نيروي چهارم روان شناسي شکل گرفت که يکي از مفاهيم اساسي آن موضوع معنويت است. در حال حاضر معنويت و اعتقاد انسان به نيروي متعالي و تأثير آن در زندگي او مورد توجه روان شناسان و روان­درمانگران قرار گرفته است. معنويت را به عنوان آگاهي از اين که چيزي فراتر از پديده­هاي روزمره زندگي وجود دارد تعريف مي­کند. از نظر او برخي از پرسش­هاي مربوط به شکل­گيري هويت به ابعاد معنوي و ديني مي­پردازند، پرسش­هايي نظير اين که من چه کسي هستم؟ به کجا تعلق دارم؟ هدف من چيست؟ در برابر چه کسي مسؤول هستم و معناي زندگي من چيست؟ بدين ترتيب اين گرايش در بررسي بعد معنوي هويت نيز ديده مي­شود. هويت آدمي شکل­­ دهندة شاکلة وجودي اوست و يکي از راه­هاي رسيدن به جامعة سالم اين است که افراد آن جامعه بتوانند در دوران نوجواني خود به هويت منسجم و يک­ پارچه­اي دست يابند و از اغتشاش و سردرگمي در هويت به دور باشند. با توجه به اين که معنويت و مفاهيم اساسي ديني به سؤالات غايي زندگي انسان مي­پردازند، به نظر مي­رسد اين مباحث مي­توانند نقش جهت دهنده و مؤثري در شکل­ گيري هويت ايفا نمايند. از آن جايي که دوران نوجواني که در آن مراحل شکل­ گيري هويت ديده مي­شود نيز زمان اوج روي آوردن فرد به رفتارهاي پرخطر مانند مصرف مواد روان گردان، رفتارهاي پرخطر جنسي و ... است و با توجه به اين که طي دهة اخير فضاي فکري و فرهنگي حاکم بر نوجوانان و جوانان تغيير و تحول چشمگيري داشته است، اين سؤال طرح مي­شود که آيا چگونگي تصور نوجوانان و جوانان از خدا و پاسخ­گويي آنان به پرسش­هايي که در حوزة معنويت طرح مي­شود در روي ­آوردن يا عدم اقبال ايشان به رفتارهاي پرخطر تأثير دارد و اين تأثير چگونه است؟ همچنين وضعيت هويت در اين جوانان چگونه است و در دو گروه مورد نظر چه تفاوتي دارد؟ پاسخ­گويي به اين سؤالات مي­تواند زمينه­اي براي شناخت وضعيت فکري و هويت معنوي جوانآن جامعة کنوني فراهم آورد و از نتايج اين پژوهش در راستاي بررسي و بازبيني برنامه­هاي آموزشي و فرهنگي و تربيتي استفاده کرد.

     با توجه به اين که مفهوم معنويت در برخي ابعاد با مفهوم دين هم پوشاني دارد و اين موضوع، در سال­هاي اخير، مورد توجه تعداد زيادي از روان شناسان وروان ­درمانگران خارج از کشور، واقع شده است، و با توجه به اين که فرهنگ غالب جامعة ايراني معنوي وديني است، به نظر مي­رسد هنوز اين موضوع به طور مفصل و دقيق در داخل کشور مورد پژوهش قرار نگرفته است و اهميت توجه به آن در شکل­ گيري و انسجام هويت جوانان و کاهش روي آوردن آنها به رفتارهاي پرخطر مورد توجه قرار نگرفته است.

اهداف تحقيق

1.بررسي تفاوت تصور از خدا و معنويت در جوانان عادي و جوانان مصرف کنندة مواد مخدر، روان­گردان و الکل

2. تعيين مؤلفه ­هاي معنويت در جوانان

3. تعيين مؤلفه­ هاي تصور از خدا در جوانان

4.  بررسي مؤلفه­ هاي معنويت در جوانان عادي و مصرف کننده مواد مخدر، روان­گردان و الکل

5. بررسي تصور از خدا در جوانان عادي و مصرف کننده مواد مخدر، روان­گردان و الکل

6.  بررسي قابليت پيش ­بيني روي آوردن به مواد مخدر، روان­گردان و الکل به وسيلة متغير تصور از خدا

7. بررسي قابليت پيش­ بيني روي آوردن به مواد مخدر، روان­گردان و الکل به وسيلة متغير معنويت در جوانان

8. بررسي وضعيت هويت در جوانان عادي و مصرف­کنندة مواد مخدر، روان­گردان و الکل

9.  بررسي چگونگي تأثير معنويت بر روي­ آوردن يا اجتناب جوان از مواد مخدر، روان­گردان و الکل

10. بررسي چگونگي تأثير تصور از خدا بر روي ­آوردن يا اجتناب جوان از مواد مخدر، روان­گردان و الکل

11. بررسي معنويت و تصور از خدا در چهار وضعيت هويت جوانان

روش پژوهش:

1- در اين بخش، روش پژوهش، کيفي و از نوع پديده­ شناسي مي­باشد. در اين جا به تعريفي از اين روش پژوهش اشاره مي­کنيم: اين واژه به فهم ساختارها يا تعبيرهايي[1] كه افراد در زندگي روزمره به كار مي‌برند، تا از زندگي خود معنايي بسازند و نيز به پرده برداشتن از معناهايي كه در مكالمه يا متن موجود است، اشاره مي‌كند. پديده شناسي به معناي مطالعة پديده و توصيف قسمتي از جهان است. پديده[2]، مي‌تواند هر موقعيت، تجربه يا مفهومي باشد كه در زندگي ما وجود دارد، به طوري‌كه ما به وسيلة پديده‌ها احاطه شده‌ايم. پديده‌شناسي يكي از ويژگي‌هاي پژوهش كيفي هم هست. به همين دليل بعضي پژوهش‌گران، كل پژوهش كيفي را نوعي پديده‌شناسي مي‌دانند. اما گروهي ديگر، آن را نوع خاصي از اين پژوهش به حساب مي‌آورند. اين مفهوم، يك زمينه از تحقيق است كه در هر سه موضوع فلسفه، جامعه شناسي و روان شناسي كاربرد دارد. همچنين مي‌توان گفت پديده شناسي، يك علم است كه هدفش توضيح پديده‌اي ويژه يا ظاهر اشيا به عنوان تجربة زندگي مي‌باشد. در پژوهش حاضر، توصيفي از تفكر، باورها و تجربه‌هاي مصاحبه شونده در طول زندگي به خصوص دوران نوجواني و جواني، به دست مي‌آيد و فرد، درك خود از معناي زندگي و مفاهيم اساسي زندگي را تبيين مي‌كند. به همين دليل شيوة پژوهش، پديده شناسي مي‌باشد.

    جامعة مورد پژوهش: در اين پژوهش جوانان 24 تا 30 سالة شهر تهران مورد نظر بودند. نمونة پژوهش و شيوة نمونه­گيري: با توجه به اين که پرسشنامة معنويت و تصور از خدا از 100 سؤال تشکيل شده است و با توجه به اين که اين پرسشنامه، محقق ساخته است و يکي از مراحل تحليل آماري، تحليل عاملي آن مي­باشد، لازم است که تعداد نمونه لااقل سه برابر تعداد سؤالات آزمون انتخاب ­شود؛ لذا تعداد آزمودني 330 نفر انتخاب شدند. از مناطق شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز شهر تهران، پارک­هاي زير به طور هدفمند انتخاب شدند. تلاش بر اين بوده که با افزايش تعداد پارک­هاي مورد بررسي، کلية پارک­هاي مهم و پر رفت­ و آمد شهر تهران، در پژوهش قرار گيرند. پارک­هاي مورد نظر شامل: پارک لاله، پارک شهر، دانشجو، ملت، ساعي، بعثت (ترمينال جنوب)، ميدان راه آهن، فرهنگ­سراي اشراق، ميدان آزادي، آريا شهر (نزديک ميدان نور)، اشرفي اصفهاني، دربند و قيطريه مي­باشد. از نظر پاتون نمونه­ گيري هدفمند يا از روي قصد، را براي توصيف نوعي از نمونه­ گيري به کار مي­بريم که در آن مواردي که از لحاظ هدف­هاي تحقيق، اطلاعات غني در بردارند، انتخاب مي­شوند. در اين پژوهش با توجه به اين که در مناطق مختلف شهر تهران، برخي از پارک­ها براي انتخاب نمونة مورد نظر مناسب­تر بودند، از اين روش براي انتخاب ­آنها استفاده شد. در اين پارک­ها نمونه به صورت در دسترس انتخاب مي­شد.

ابزار و روش جمع ­آوري اطلاعات: از جمله شيوه‌هاي رايج براي جمع‌آوري داده در پژوهش كيفي، مصاحبه و مشاهده است. در اين پژوهش با توجه به نوع موضوع، از مصاحبه استفاده مي‌شود. مصاحبه مي‌تواند كاملاً ساختار يافته يا بدون ساختار و يا ميان اين دو حالت يعني نيمه ساختار يافته باشد.

    تحليل محتواي مصاحبه­ ها: از روش تحليل محتوا و کدگذاري براي تحليل محتواي مصاحبه­ ها استفاده شد. تحليل، يك مرحلة چالش بر ‌انگيز و مهم در پژوهش كيفي است و به خلاقيت، جست‌وجوي منظم و كشف مجدّانة مطالب نياز دارد. تحليل كيفي داده‌ها تا اواخر قرن بيستم ناديده گرفته می­شد، ولي پس از آن رويكردهاي گوناگوني ايجاد شدند كه در هر پژوهش، بنابر طبيعت تحقيق كيفي و نظر محقق، از رويكرد خاصي استفاده مي‌شود. در كتاب تمرين پژوهش كيفي يك الگوي كلي براي تحليل كيفي داده‌ها طرح شده كه در اين پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است.

     تحليل كيفي داده‌ها فرآيند خطي نيست و در هر مرحله از انجام تحليل، پژوهش‌گر جهت اطمينان از صحت روند كار، به مراحل گذشته مراجعه مي‌كند و نتيجة آن مرحله را با داده‌هاي خام اوليه و نيز نتايج مراحل قبلي مقايسه مي‌كند. اين كار باعث استحكام در تحليل مي‌شود. دو گام در تحليل كيفي داده­ها وجود دارد: اول: اداره كردن يا مديريت داده­ها[3] دوم: گزارش توصيفي يا توضيحي از پديده و معنا سازي از آن[4].

      پرسشنامة محقق ­ساختة معنويت و تصور از خدا: پرسشنامة اوليه از 149 سؤال چهار گزينه­اي (کاملاً موافقم، موافقم، مخالفم و کاملاً مخالفم) تشکيل شده بود.

     پرسشنامة گسترش­ يافتة سنجش عيني پايگاه هويت من (EOM-EIS-2): اولين پرسشنامة سنجش عيني هويت من (EOM-EIS)، براي سنجش چهار پايگاه هويتي سردرگم، زودرس، معوق و موفق در سه حيطة شغل، سياست و مذهب ساخته شد. تعداد سؤالات اين پرسشنامه با توجه به طراحي دو سؤال در هر حيطه و جمعاً 6 سؤال براي هر پايگاه هويتي، شامل 24 سؤال براي پرسشنامة سنجش عيني هويت بود.

 2- شيوة اين پژوهش از نوع علّي- مقايسه­اي است. اين روش، ساده­ترين روش کمّي براي کشف روابط علّي بين پديده­هاست و شامل روش خاص تحليل اطلاعات براي پيدا کردن روابط بين متغيرهاست. همچنين روشي است که در آن با مقايسة افرادي که واجد الگوي رفتاري يا ويژگي خاصي هستند با افراد فاقد آن ويژگي يا درجات کمتر آن ويژگي، در جست ­و جوي کشف علل بالقوه و تأثيرات آنهاست.

بحث و نتيجه­ گيري

     فرضية اول: وضعيت هويت، قابليت پيش ­بيني سوءمصرف سيگار را در جوانان مورد مطالعه قرار دارد. در اين فرضيه چهار وضعيت هويت در نظرية مارسيا يعني هويت دست­ يافته، تعليق يافته، کليشه­اي و مغشوش به عنوان متغيرهاي پيش ­بينی کننده در تحليل وارد شد. از ميان اين چهار متغير تنها متغير هويت کليشه­اي وارد معادلة رگرسيون شد و ضريب رگرسيون يا شيب خط آن­ معنی ­دار بود. افرادي که داراي هويت دست­ يافته هستند، دوره‌هايي از اكتشاف و جست ‌و جو را پشت سر گذاشته و تعهدهاي ثابت و روشني را در خود ايجاد نموده ­اند. آنها در مسائل زندگي، انتخاب‌هاي متعددي را در نظر مي­گيرند و با توجه به شرايط خود، تصميم‌گيري مي­كنند. در زمينة جهان بيني، عقيده‌هاي گذشتة خود را ارزيابي مي­كنند و به راه حلي مي­رسند كه آنها را براي انجام فعاليت آماده مي­كند. متفكر و درون‌نگر هستند و در شرايط فشارزا، عملكرد شناختي بسيار خوبي دارند. خلاق‌ترند و به عقايد ديگران براي تصميم‌گيري‌هاي خود وابستگي كم‌تري دارند و از راهبردهاي تصميم‌گيري منطقي‌تري استفاده مي­كنند. افراد در وضعيت هويت دست‌ يافته يا موفق، خود فرمان بوده، از اعتماد به نفس بيشتري برخوردارند و اضطراب كمتري نسبت به ساير وضعيت‌ها دارند. همچنين نسبت به آن‌ چه مي­خواهند در زندگي خود انجام دهند، ديدگاه مثبت و احساس خوبي دارند. از اين توصيف به نظر مي­رسد يکي از متغيرهايي که مي­تواند در معادلة رگرسيون لجستيک براي پيش­ بيني سوءمصرف سيگار نقش منفي، يعني بازدارندگي داشته باشد، اين وضعيت هويت باشد اما بر خلاف انتظار اين متغير، وارد معادله نشده است يعني در نمونة مورد مطالعه، نمي­توان نقش پيش ­بيني­ کنندگي برايش قائل شد.

     فرضيه دوم: وضعيت هويت، قابليت پيش­ بيني وابستگي به سيگار را در جوانان مورد مطالعه دارد. در اين فرضيه چهار وضعيت هويت در نظرية مارسيا يعني هويت دست­ يافته، تعليق يافته، کليشه­اي و مغشوش به عنوان متغيرهاي پيش ­بينی­ کننده در تحليل وارد شد. از ميان اين چهار متغير، هويت کليشه­اي و هويت مغشوش به ترتيب وارد معادلة رگرسيون شدند و ضريب رگرسيون يا شيب خط آنها معنی­دار بود. چنان ­چه ملاحظه مي­شود، هويت کليشه­اي مانند فرضية اول نقش تأثيرگذار و کاهنده­اي در وابستگي افراد به سيگار دارد. به اين ترتيب تأثير خانواده و تلقينات اطرافيان در عدم وابستگي به سيگار نيز محرز مي­شود. در عين حال در اين فرضيه متغير هويت مغشوش نيز معنی­دار شده و نقش افزاينده در وابستگي افراد به سيگار ايفا کرده است. از نظر مارسيا تعهد افرادي ­که در وضعيت هويت مغشوش به سر مي­برند، به ديگران يا نسبت به اصول و باورها، اندك است، به نظر مي‌رسد كه صاحب انديشه نيستند. نقش‌هاي اجتماعي را پيوسته مورد آزمايش قرار داده، ‌سريع تصميم مي­گيرند و به راحتي در سيطرة هر نقشي در مي‌آيند. اين‌ها افرادي بي‌هدف و سرگردان به نظر مي‌رسند. بر خلاف نوجوانان، با هويت دست ‌يافته و تعليق‌ يافته كه در جست ‌و جوي آگاهي‌هاي جديد هستند و نيز نوجوانان با هويت زودرس كه به آگاهي‌هاي قبلي خود بسنده مي‌كنند، نوجوانان با وضعيت هويت مغشوش، از هر نوع آگاهي يافتن اجتناب دارند و سعي مي­كنند تصميم‌گيري‌هاي خود را به تأخير اندازند. با توجه به توصيفي که در مورد وضعيت هويت مغشوش آمد به نظر مي­رسد نتيجة به دست آمده در تحليل رگرسيون مورد انتظار بوده است. يعني اين گونه افراد احتمال اين که براي رهايي از  سردرگمي  به مصرف دائمي سيگار روي آورند بيشتر است.  

    فرضية سوم: خرده مقياس­ هاي معنويت (تصور از خدا، معناي زندگي و باور به خدا) قابليت پيش بيني سوءمصرف سيگار را در جوانان مورد مطالعه دارند. در اين فرضيه در شرايطي که تنها خرده مقياس­هاي معنويت يعني تصور از خدا، معناي زندگي و باور به خدا در تحليل وارد شده­اند، تنها متغير تصور از خدا وارد معادله شده و معنی­ دار است و در ضمن تأثير کاهنده در سوءمصرف سيگار دارد.

     براي بررسي بيشتر، متغير معنويت يعني نمرة کل فرد در پرسشنامة­ معنويت نيز وارد تحليل رگرسيون شد که معنويت به عنوان تنها متغير پيش­بينی کننده در معادلة رگرسيون، تأثير معنی ­دار و کاهنده داشت.

    اين نتيجه نشان مي­دهد که قدرت پيش ­بيني­ کنندگي معنويت به عنوان يک متغير کلي بيش از خرده مقياس­هاي آن است. يعني نمرة معنويت به عنوان جمع سؤالات سه خرده مقياس و سؤالات اضافي پرسشنامه ، مي­تواند بيش از تصور از خدا که در قسمت­هاي قبلي تنها متغير پيش ­بينی کننده بود، در معادله اثرگذار باشد و پيش ­بيني کنندة روي آوردن جوان به سوءمصرف سيگار باشد. از اين تحليل مي­توان نتيجه گرفت که باور به خدا، معناي زندگي و تصور از خدا و سؤالات اضافي پرسشنامه که در هيچ­کدام از عامل­ها نيستند، در مجموع، متغير اثرگذارتري را تشکيل مي­دهند که در اين جا ما با عنوان معنويت نام­گذاري کرده­ايم.

    فرضية چهارم: خرده مقياس­هاي معنويت (تصور از خدا، معناي زندگي و باور به خدا) قابليت پيش ­بيني وابستگي به سيگار را در جوانان مورد مطالعه، دارند. در اين فرضيه نتايج در مرحله­­اي که تنها خرده مقياس­ها وارد تحليل شده باشند و مرحله­اي که در کنار خرده مقياس­ها متغير معنويت نيز در تحليل وارد شده باشد، شبيه سوءمصرف سيگار است. يعني در مرحلة اول متغير تصور از خدا و در مرحلة دوم متغير معنويت وارد معادله شده و داراي اثر بازدارندگي است. البته در اين فرضيه و در هر دو مرحله، ميزان اثرگذاري متغير تصور از خدا و معنويت بيشتر برآورد شده است يعني ضريب رگرسيون متغيرهاي پيش­بيني کننده در اين فرضيه بيشتر از فرضيه ­ي قبلي است. به اين ترتيب نقش بازدارندگي تصور از خدا و معنويت براي وابستگي به سيگار بيشتر از سوءمصرف سيگار بوده است.

     فرضية پنجم: معنويت (نمرة کل پرسشنامة معنويت)، معناي زندگي، تصور از خدا و عدم باور به خدا و وضعيت هويت، در جوانان مورد مطالعه قابليت پيش­بيني سوءمصرف سيگار را دارند. در اين فرضيه کلية متغيرهاي اين پژوهش وارد تحليل رگرسيون شده­اند. از ميان اين متغيرها، تنها متغير هويت کليشه­اي و متغير معنويت به ترتيب اثرگذاري، وارد معادله و معنی­دار شده­اند. يعني ضريب رگرسيون هويت کليشه­اي بزرگ­تر از ضريب رگرسيون معنويت مي­باشد و هر دو علامت منفي دارند که نشان مي­دهد اين متغيرها اثر بازدارندگي در روي آوردن جوانان به سيگار داشته­اند و اثر هويت کليشه­اي برجسته ­تر بوده است. اين نتايج نشان مي­دهد که نمرة پرسشنامة معنويت به طور کلي اثرگذاري بيشتري نسبت به نمرة خرده مقياس­هاي آن دارد. همچنين هويت کليشه­اي فرد که نشان­دهندة تأثر فرد از محيط اطراف و پذيرش آن ­چه خانواده و اطرافيان از کودکي به فرد تحميل يا تلقين نموده­ اند مي­باشد، در کنار معنويت بر روي آوردن جوان به مصرف سيگار مؤثر بوده است.

     فرضية ششم: معنويت (نمرة کل پرسشنامة معنويت)، معناي زندگي، تصور از خدا و عدم باور به خدا و وضعيت هويت، در جوانان مورد مطالعه قابليت پيش ­بيني وابستگي به سيگار را دارند. در اين فرضيه نتايج شبيه فرضية قبل است. يعني متغير هويت کليشه­اي و معنويت به ترتيب اثرگذار و بازدارندة وابستگي به سيگار بوده­اند. نکتة قابل توجه اين است که اثرگذاري اين متغيرها در پيش­بيني وابستگي به سيگار بيشتر از سوءمصرف سيگار است .

    فرضية هفتم: وضعيت هويت، قابليت پيش ­بيني سوءمصرف مواد روان گردان را در جوانان مورد مطالعه داد.  در تحليل اين فرضيه، نتايج نشان داد که متغير هويت مغشوش تأثيرگذار بوده­ است. با توجه به توضيحاتي که در مورد هويت مغشوش داده شد،  به نظر مي­رسد اين وضعيت هويت براي سوءمصرف  مواد روان گردان قابل انتظار است.

     فرضية هشتم: وضعيت هويت، قابليت پيش ­بيني وابستگي به مواد روان گردان را در جوانان مورد مطالعه داد. در اين فرضيه که تنها افراد وابسته با افرادي که هيچ سوءمصرفي نداشته­ اند، در تحليل رگرسيون لجستيک وارد مي­شوند، نتيجه کاملاً متفاوت است و هويت دست ­يافته به عنوان تنها متغير پيش­بينی کنندة معنی­ دار وارد معادله شده است. به اين ترتيب در مورد پيش ­بيني وابستگي به مواد روان گردان مي­توان هويت دست ­يافته را مؤثر دانست. از نظر مارسيا اين وضعيت از نظر رشدي، پيشرفته‌ترين وضعيت هويت است. افرادي كه در اين وضعيت به سر می­برند، دوره‌هايي از اكتشاف و جست ‌و جو را پشت سر گذاشته و تعهدهاي ثابت و روشني را در خود ايجاد نموده ­اند. آنها در مسائل زندگي، انتخاب‌هاي متعددي را در نظر مي­گيرند و با توجه به شرايط خود، تصميم‌گيري مي­كنند. در زمينة جهان بيني، عقيده‌هاي گذشتة خود را ارزيابي مي­كنند و به راه حلي مي­رسند كه آنها را براي انجام فعاليت آماده مي­كند. متفكر و درون‌نگر هستند و در شرايط فشار زا، عملكرد شناختي بسيار خوبي دارند. خلاق‌ترند و به عقايد ديگران براي تصميم‌گيري‌هاي خود وابستگي كم‌تري دارند و از راهبردهاي تصميم‌گيري منطقي‌تري استفاده مي‌كنند. افراد در وضعيت هويت دست ‌يافته يا موفق، خود فرمان بوده، از اعتماد به نفس بيشتري برخوردارند و اضطراب كمتري نسبت به ساير وضعيت‌ها دارند. همچنين نسبت به آن ‌چه مي­خواهند در زندگي خود انجام دهند، ديدگاه مثبت و احساس خوبي دارند.

     فرضية نهم: خرده مقياس­هاي معنويت (تصور از خدا، معناي زندگي و باور به خدا) قابليت پيش­ بيني سوءمصرف مواد روان گردان را در جوانان مورد مطالعه دارند. نتايج تحليل رگرسيون نشان داد که متغير تصور از خدا به عنوان تنها متغير تأثيرگذار وارد معادله شده است. تصور از خدا ضريب منفي دارد يعني موجب کاهش روي آوردن جوان به مواد روان گردان شده است. در اين فرضيه، نمرة کل پرسشنامة معنويت (حاصل جمع نمرة سه عامل به اضافة نمرة سؤالات دست­گرمي)، در کنار نمرات سه خرده مقياس، نيز وارد تحليل شد. نتيجه نشان داد که نمرة کل معنويت به عنوان تنها متغير پيش­ بينی کننده در معادله معنی ­دار است. به اين ترتيب مي­توان از معنويت به عنوان متغير قوي­تري در بازدارندگي سوءمصرف  مواد روان گردان توسط جوانان نام برد.

     فرضية دهم: خرده مقياس­هاي معنويت (تصور از خدا، معناي زندگي و باور به خدا) قابليت پيش ­بيني وابستگي به مواد روان گردان را در جوانان مورد مطالعه دارند. در شرايطي که فقط افراد وابسته و افرادي که هيچ سوءمصرفي نداشته­ اند در تحليل وارد شوند، متغير باور به خدا به تنهايي وارد معادله مي­شود. در اين ­جا نيز مانند فرضية قبل در صورتي که نمرة کل پرسشنامة معنويت نيز در کنار نمرات خرده مقياس­ها در نظر گرفته شوند، تنها اين متغير يعني معنويت به عنوان پيش­بينی کننده و بازدارندة وابستگي به مواد روان گردان در معادله وارد مي­شود.

     نتايج نشان مي­دهند که ضرايب رگرسيون يعني ميزان پيش­ بيني کنندگي متغيرها در وابستگي به مواد روان گردان بالاتر از سوءمصرف  است.

فرضية يازدهم: معنويت (نمرة کل پرسشنامة معنويت)، معناي زندگي، تصور از خدا و عدم باور به خدا و وضعيت هويت، در جوانان مورد مطالعه قابليت پيش ­بيني سوءمصرف  مواد روان گردان را دارند. در اين فرضيه کلية متغيرهاي اين پژوهش وارد تحليل رگرسيون شده­اند. به اين ترتيب، تنها معنويت به عنوان متغير اثرگذار، وارد معادله مي­شود. يعني چهار وضعيت هويت و خرده مقياس­هاي معنويت مانند معناي زندگي و باور به خدا و تصور از خدا پيش­بيني کننده نيستند.

    فرضيه دوازدهم: معنويت (نمرة کل پرسشنامة معنويت)، معناي زندگي، تصور از خدا و عدم باور به خدا و وضعيت هويت، در جوانان مورد مطالعه قابليت پيش ­بيني وابستگي به مواد روان گردان را دارند.

   در اين فرضيه که تنها افراد وابسته و افراد غير مصرف­کننده وارد تحليل مي­شوند، مانند فرضية قبل تمامي متغيرها مد نظر قرار مي­گيرند اما نتايج نشان مي­دهد که تنها متغير هويت دست­ يافته وارد معادله شده و معنی دار مي­باشد. در ضمن اين وضعيت هويت نقش بازدارندگي دارد.

     فرضية سيزدهم: وضعيت هويت، قابليت پيش­ بيني سوءمصرف الکل را در جوانان مورد مطالعه دارد.

    فرضية چهاردهم: وضعيت هويت، قابليت پيش ­بيني وابستگي به الکل را در جوانان مورد مطالعه دارد.

    در فرضية سيزدهم، هيچ­کدام از چهار وضعيت هويت وارد معادله نشدند. يعني هيچ­کدام از وضعيت­هاي هويت نمي­توانند پيش ­بيني کنندة معنی­ داري براي سوءمصرف الکل باشند. در اين رابطه مي­توان گفت که به دليل در دسترس بودن الکل در بسياري موقعيت­هايي که جوانان با آن رو به رو مي­شوند، وضعيت­هاي مختلف هويتي لااقل به اندازة يکي دوبار مصرف داشته­ اند و به اين ترتيب در اين مرحله هيچ کدام از وضعيت­هاي هويت پيش­ بيني کنندة سوءمصرف الکل نيستند. البته خطاي موجود در مطالعه نيز مي­تواند دليل ديگري براي اين امر باشد. در فرضية چهاردهم، جواناني که به طور هميشگي مصرف الکل داشته ­اند با جواناني که هيچ­گاه مصرف نداشته ­اند وارد تحليل شدند. نتيجة تحليل نشان داد که هويت مغشوش با ضريب بتاي مثبت و هويت تعليق يافته با ضريب بتاي منفي در معادله وارد شده و معنی­دار بوده ­اند. در اين جا با توجه به توضيحاتي که در قسمت­هاي قبلي راجع به هويت مغشوش داده شد، اثرگذاري مثبت هويت مغشوش در روي آوردن جوانان به الکل مشاهده مي­شود.

     از نظر مارسيا افرادي كه در وضعيت هويت تعليق يافته هستند، در دوره‌اي از جست‌وجو به سر مي­­برند و تعهدات مهمي نيز ندارند. اين افراد اغلب با اين ويژگي كه، «با خودشان دل‌ مشغولي دارند» توصيف مي‌شوند. بعضي از اين افراد، در تلاش براي دست يابي به هويت، مهيج و مضطرب هستند، در حالي كه برخي ديگر كاملاً متفكر بوده، از عقايد ديگران به آساني تبعيت نمي­كنند. از نظر پيچيدگي شناختي از سطح بالاتري نسبت به افراد با وضعيت زودرس و سردرگم برخوردارند. آنها بيش از ديگر وضعيت‌ها، شكاك هستند و مايل به كسب تجربه‌هاي جديد مي‌باشند. هويت ديررس اغلب حاصل تصميم‌گيري در موقعيت‌هاي دشوار، هنگام فشارهاي رايج در زندگي مي‌باشد، مانند رفتن به مدرسه، انتخاب رشتة تحصيلي خاص، انتخاب شغل و ... . هدف اين افراد، ايجاد فضاي بازتر براي جست‌ و جوي كامل‌تر و بررسي واقعيت‌هاي عيني موجود است. به همين دليل آنها به طور موقت از تعهد اجتناب مي­كنند، تا به جست ‌و جوي بيشتر بپردازند. بنابراين ديررسي يا تعليق در هويت، يك فرآيند  فعال با هدف آمادگي براي ايجاد تعهد است.

     فرضية پانزدهم: خرده مقياس­هاي معنويت (تصور از خدا، معناي زندگي و باور به خدا) قابليت پيش ­بيني سوءمصرف الکل در جوانان مورد مطالعه را دارند. نتايج تحليل رگرسيون در اين فرضيه نشان داد که متغير تصور از خدا به عنوان تنها متغير تأثيرگذار وارد معادله شده است. تصور از خدا ضريب منفي دارد يعني موجب کاهش روي آوردن جوان به الکل مي­شود. در صورتي­که نمرة کل فرد در پرسشنامة معنويت افزوده شود، تنها اين متغير يعني معنويت در معادله وارد مي­شود و اثر بازدارندگي در سوءمصرف  الکل دارد. 

     فرضية شانزدهم: خرده مقياس­هاي معنويت (تصور از خدا، معناي زندگي و باور به خدا) قابليت پيش ­بيني وابستگي به الکل در جوانان مورد مطالعه را دارند. در شرايطي که فقط افراد وابسته و افرادي که هيچ سوءمصرفي نداشته­ اند در تحليل وارد شوند، متغير باور به خدا به تنهايي وارد معادله مي­شود.

     فرضية هفدهم: معنويت (نمرة کل پرسشنامة معنويت)، معناي زندگي، تصور از خدا و عدم باور به خدا و وضعيت هويت، در جوانان مورد مطالعه قابليت پيش ­بيني سوءمصرف  الکل را دارند. در اين فرضيه کلية متغيرهاي اين پژوهش وارد تحليل رگرسيون شده­اند. تنها متغير معنويت با ضريب رگرسيون منفي و معنی­دار، وارد معادله شد که نشان مي­دهد اثر بازدارندگي در روي آوردن جوانان به سوءمصرف  الکل دارد.

     فرضية هجدهم: معنويت (نمرة کل پرسشنامة معنويت)، معناي زندگي، تصور از خدا و عدم باور به خدا و وضعيت هويت، در جوانان مورد مطالعه قابليت پيش­بيني وابستگي به الکل را دارند. در اين فرضيه معناي زندگي، تصور از خدا، معنويت و هويت دست­ يافته به ترتيب اثرگذار بودند. مقايسة اين فرضيه با فرضية قبلي نشان مي­دهد علیرغم اين که در سوءمصرف الکل تنها متغير معنويت در معادله وارد شده و معنی­دار مي­باشد، در مورد افراد وابسته به الکل وضعيت هويت نيز معنی­دار شده است، هر چند تأثير آن کمتر از معنويت برآورد شده است.

     هويت کليشه­اي يکي از متغيرهايي است که بر خلاف انتظار در بيشتر معادلات رگرسيون وارد شده و معنی­دار مي­باشد. اما هويت دست­ يافته به اندازة هويت کليشه­اي داراي اثر نيست. به خصوص در مصرف سيگار اين موضوع به چشم مي­خورد. با توجه به اين که افراد با هويت کليشه­اي بيشتر پاي­بند به باورها و اعتقادات خانواده هستند تا اين که خودشان به طور مجزا با تفکر و جست ­و جو به مجموعه باورهايي برسند و نيز در فرهنگ غالب خانواده­ها هم مصرف سيگار، مواد روان گردان و الکل مذموم است به نظر مي­رسد تأثير معنی­دار هويت کليشه­اي در بازدارندگي از سوءمصرف ، منطقي باشد. اين نشان­دهندة اهميت نقش خانواده و باورهاي آن در پيش­گيري از سوءمصرف  مي­باشد. اما در نقطة مقابل نقش کم ­رنگ هويت دست­ يافته نشان­ دهندة ضعف جوانان مورد مطالعه در دست­يابي به اين وضعيت هويت است. براي رسيدن به اين وضعيت هويت بايد جوان، اهل تفکر و مطالعه و تحقيق باشد. شايد اين نتايج نشان­گر عدم تمايل و توان جوانان مورد مطالعه براي تحقيق و بررسي در موضوعات اصلي زندگي باشد.



[1] . constructs

[2] . phenomenon

[3] - data management

[4] - descriptive accounts