عنوان طرح:
مقايسة سبك زندگي، سبک فرزندپروري، ترتيب تولد و عزت نفس در افراد وابسته به مواد و افراد عادي در شهر تهران
علي حسينایي
1388
مقدمه
در قلمرو شناخت عوامل مؤثر بر سوءمصرف و وابستگي به مواد مخدر تأکيد بر شکلگيري الگوهاي ديرپاي شخصيتي است که خود متأثر از جهتگيري تحولي شخصيت است. يکي از اين الگوهاي شخصيتي که بررسي آن در اين حيطه نه تنها خالي از لطف نيست، بلکه ضروري مي نمايد، سبک زندگي[1] مبتني بر نظرية سبك زندگي آدلر است.
سبك زندگي در نظرية آدلر الگويي منحصر به فرد از ويژگيها، رفتارها و عادتهاي هر فرد به شمار ميرود كه در پيگيري هدف كه همان رسيدن به كمال است، آن را پديد مي آورد. آدلر سبك زندگي را «كُليّتِ فرديتِ فرد» و خطوط راهبر در شخصيت ميداند. سبك زندگي كه راهنماي رفتارهاي آتي است، معمولاً بين 8-5 سالگي شكل ميگيرد و پس از آن دگرگوني آن مشكل است، اگر چه از يك ديدگاه انعطاف پذير تا پايان زندگي قابل تغيير است. آدلر معتقد است که چهار سبك زندگي بر اساس تكاليف سه گانه يعني رفتار با ديگران، اشتغال و عشق به وجود ميآيند.
از ديدگاه آدلر، ماهيت سبك زندگي به ترتيب تولد[2] فرد و چگونگي رابطة ميان والد و كودك در زماني كه در تلاش براي يافتن راهي جهت جبران حس حقارت خود است، بستگي دارد. فرزند اول معمولاً در ابتدا تمام توجه والدين را به خود معطوف مي كند ولي با تولد فرزند دوم پايگاه وي نزد والدين از بين ميرود. اين فرزندان ديدي بدبينانه و گذشته نگر دارند و اغلب افراد منحرف، مجرم و روان رنجور را تشکيل ميدهند. فرزند دوم معمولاً رقابت شديدي با فرزند اول دارد و سبك زندگي وي رقابتجويانه است. فرزند آخر خانواده معمولاً لوس و نازپرورده ميشود و ممكن است در كنار آمدن با دشواريهاي زندگي و سازگاري دوران بزرگسالي دچار مشكل شود. تك فرزندان نيز با توجه به اين كه در عرصة خانواده يكه تاز هستند ممكن است در بزرگسالي يأس شديدي را تجربه نمايند. بدين ترتيب ممکن است ترتيب تولد با وابستگي به مواد ارتباط داشته باشد و فرزندان اول و آخر و نيز تک فرزندان در خطر بيشتر وابستگي به مواد باشند.
اهداف پژوهش:
هدف از اين مطالعه مقايسة سبك زندگي، سبك فرزندپروري، ترتيب تولد و عزت نفس در افراد وابسته به مواد و افراد عادي در شهر تهران است.
روش تحقيق:
پژوهش حاضر، يک پژوهش بنيادي و از نوع پس رويدادي (علّي- مقايسه اي) است كه گروه نمونه شامل 404 نفر بود که به طور تصادفي از سه منطقة شمال، جنوب و مرکز تهران انتخاب شدند. روش نمونه گيري، روش تصادفي طبقه اي است. بدين صورت که شهر تهران به سه منطقة شمال، جنوب و مرکز تقسيم ميشود و از هر منطقه حدود 135 نفر به طور تصادفي انتخاب ميشوند.
در پژوهش حاضر از 4 پرسشنامه كه به شرح زير ميباشد استفاده شده است.
1. پرسشنامة اطلاعات جمعيت شناختي كه شامل متغيرهاي جمعيت شناختي نظير سن، جنس و نيز ترتيب تولد ميباشد.
2. پرسشنامة سبك زندگي كه 5 سبك زندگي، شامل تعلق _ علاقة اجتماعي، سازش، رياست طلبي، تأثير طلبي و محتاط بودن و همچنين 5 خرده مقياس سختگيري، استحقاق منشي، مهر طلبي، كمال طلبي و نرم خويي را در بر ميگيرد. پايايي آزمون مذكور به دو روش آزمون _ بازآزمون و آلفاي كرونباخ محاسبه شده است.
3. پرسشنامة سبك فرزندپروري ادراك شده: اين پرسشنامه شكل ساده اي از آزمونهاي بسته پاسخ است كه شامل سه گروه شش جمله اي براي شناسايي هر يك از سه سبك والدين (اقتدار منطقي، مستبد و آزاد گذار) است.
4. پرسشنامة عزت نفس كوپلر اسميت: اين پرسشنامه شامل 58 سؤال و 5 سؤال دروغ سنج است كه داراي پنج محور انجام تكاليف، روابط اجتماعي، خانواده، خود وآينده است. اين پرسشنامه نيز از روايي خوبي برخوردار است.
بحث و نتيجه گيري:
يافته هاي اين مطالعه نشان دادند، به لحاظ سبک زندگي تعلق ـ علاقة اجتماعي، سازش، رياست طلبي، تأييد طلبي و محتاط بودن بين افراد وابسته به مواد و افراد عادي تفاوت معنی دار وجود دارد و همين طور تفاوت بين دو گروه وابسته به مواد و عادي در تعلق ـ علاقة اجتماعي، توجه طلبي و محتاط بودن معنی دار است و در دو سبک سازش و رياست طلبي معنی دار نيست. همچنين گروه عادي در سبک تعلق ـ علاقة اجتماعي و توجه طلبي ميانگين بالاتري دارد، در حالي که در سبک محتاط بودن ميانگين گروه وابسته به مواد بالاتر است. در مورد سبک تعلق ـ علاقة اجتماعي، يافته هاي پژوهش همسو با نظرية آدلر است.
به لحاظ شيوة فرزندپروري ادراک شده مستبدانه، بي توجه و اقتداري بين افراد وابسته به مواد و عادي تفاوت معنی دار وجود دارد. به لحاظ سبکهاي فرزندپروري ادراک شده بين افراد وابسته به مواد و افراد عادي تفاوت معنی دار وجود نداشت.
به لحاظ عزت نفس بين افراد وابسته به مواد مخدر و افراد عادي تفاوت معنی دار وجود دارد. همچنين يافته ها نشان ميدهد که تفاوت بين دو گروه در تمام انواع عزت نفس معنی دار است. بر طبق نظرية آدلر نيز عزت نفس بين افراد ناسازگار اجتماعي - از جمله وابستگان به مواد- و افراد عادي تفاوت دارد و افراد وابسته مواد و مصرف کنندة مواد داراي عزت نفس پايينتري هستند.
بين افراد داراي سبک فرزندپروري ادراک شده به لحاظ عزت نفس تفاوت معنی دار وجود دارد. در اين پژوهش بين عزت نفس کلي افراد داراي سبک زندگي مختلف تفاوت معنی دار وجود داشت.
به لحاظ ترتيب تولد بين افراد وابسته به مواد و عادي تفاوت معنی دار وجود دارد.
در نظرية آدلر فرزندان اول، فرزندان آخر و تک فرزندان بيشتر در معرض ناسازگاري اجتماعي و از جمله وابستگي به مواد هستند. چرا که فرزندان اول با تولد فرزند دوم موقعيت خود را از دست مي دهند و لذا دچار ناکامي ميشوند و فرزندان آخر و تک فرزندان نيز به دليل نداشتن مکانيزمهاي دفاعي مناسب ممکن است دچار ناسازگاري اجتماعي و از جمله اعتياد شوند. تحقيق حاضر نيز با ساير تحقيقات كه در اين زمينه انجام شده است، همخواني دارد.
بين سبکهاي فرزندپروري ادراک شده به لحاظ سبکهاي زندگي تفاوت معني دار وجود دارد. در اين قسمت از مطالعه و يافته ها نشان ميدهد در سبک زندگي تعلق ـ علاقة اجتماعي، سبک سازش و سبک محتاط بودن بين افراد داراي سبکهاي فرزندپروري ادراک شده مختلف تفاوت معنی دار وجود داشت ولي در مورد سبکهاي رياست طلبي و توجه طلبي اين گونه نبود.
آدلر معتقد است که سبک زندگي فرد تحت تأثير رابطه والد ـ کودک در سالهاي اوليه زندگي که همان سبک فرزندپروري است، ميباشد. در اين پژوهش نيز سبک تعلق ـ علاقة اجتماعي، سبک سازش و سبک محتاط بودن در بين افراد داراي سبک فرزندپروري مختلف متفاوت بود و اين امر تأييدي بر اين نظر آدلر است. اما اين که چرا در سبک رياست طلبي و توجه طلبي تفاوت معنی داري بين افراد داراي سبک زندگي وجود ندارد با اين موضوع در تناقض است. در اين خصوص چند دليل قابل توجه است:
1- چون خود افراد در مورد سبک فرزندپروري خود اظهارنظر کرده اند، شايد خاطراتشان تحت تأثير مراحل بعدي زندگي قرار گرفته باشد و سبکهاي فرزندپروري به درستي در حافظه شان نمانده باشد.
2- ممکن است اين دو سبک زندگي به درستي سنجيده نشده باشد.
3- احتمال دارد رياست طلبي و توجه طلبي يک موضوع فرهنگي باشد که در همة افراد ـ صرف نظر از سبک فرزندپروري خاص ـ وجود داشته باشد.
4- چون اين افراد بزرگسال بوده اند ممکن است تجربيات بزرگسالي بر ادراک آنها از سبک فرزندپروري تأثير گذاشته باشد.
بين افراد داراي سبک فرزندپروري ادراک شده به لحاظ عزت نفس تفاوت معنی دار وجود دارد. در اين پژوهش بين عزت نفس کلي افراد داراي سبک زندگي مختلف تفاوت معنی دار وجود داشت. در اين زمينه آدلر معتقد است که عزت نفس تحت تأثير سبک فرزندپروري است و سبک فرزندپروري ناز پرورده منجر به افرادي داراي عزت نفس پايين ميشود که در اين پژوهش چنين چيزي تأييد ميشود. بين افراد داراي رتبة تولد متفاوت به لحاظ سبک زندگي تفاوت معنی دار وجود دارد. اين فرضيه در اين پژوهش تأييد نشد. يعني بين افراد داراي رتبة تولد مختلف (فرزندان اول، وسط، آخر و تک فرزندان) به لحاظ سبک زندگي تفاوت معنی دار وجود نداشت. در نظرية آدلر اشاره اي به تأثير ترتيب تولد و سبک فرزندپروري نکرده است. به لحاظ منطقي هم به نظر نميرسد بين اين دو رابطه اي وجود داشته باشد. مگر اين که والدين در مورد فرزندان وسط و آخر تجربة بيشتري کسب کرده باشند که اين هم بعيد به نظر ميرسد منجر به تغيير سبک زندگي شود.
نتايج نشان دادند که رگرسيون لجستيک با اين داده ها برازش دارد و فقط سبک زندگي تعلق ـ علاقة اجتماعي است که به طور معنی داري 19% واريانس را تبيين ميکند. بقيه سبک را به ترتيب توجه طلبي (13%)، رياست طلبي (12%)، محتاط بودن (8%) و سازش 6% و کل مؤلفه ها 56% واريانس را تبيين ميکنند. اين مورد نيز با نظرية آدلر در مورد سبک تعلق ـ علاقة اجتماعي تطابق دارد. در واقع افراد داراي اين سبک کمتر به سمت ناهنجاريهاي اجتماعي و از جمله سوءمصرف و وابستگي به مواد کشيده ميشوند.
در پژوهش حاضر، عزت نفس خانوادگي، 17% واريانس وابستگي به مواد را پيش بيني ميکند و معنی دار است. بقية مؤلفه ها شامل عزت نفس اجتماعي (21%)، عزت نفس کلي (13%) و عزت نفس تحصيلي (8%) و کل مؤلفه ها 59% واريانس را پيش بيني ميکند و معنی دار نيست. همچنين اين مدل تقريباً با دادهها برازش دارد.
يافته هاي جانبي
1- پيش وابستگي به مواد از روي خرده مقياسهاي BASIS-A نشان ميدهد که اين خرده مقياسها که در واقع صفات شخصيتي به حساب ميآيند درصدي از واريانس (46%) را تبيين ميکنند. البته مدل رگرسيون لجستيک با اين داده ها برازش خوبي ندارد و نميتوان به اين نتيجه تکيه کرد.
2- بررسي تفاوت بين افراد وابسته به مواد و افراد عادي در خرده مقياسهاي BASIS-A نشان ميدهد که تفاوت بين دو گروه در خرده مقياسهاي سختگيري، مهرطلبي، کمال طلبي و نرم خويي معنی دار است و در خرده مقياس استحقاق منشي معنی دار نيست.
در مورد خرده مقياس استحقاق منشي که با شخصيت خودشيفته در ارتباط است، ميتوان گفت اين شاخص در بين هر دو گروه برابر است و به نظر ميرسد در تمام جمعيت به طور يکسان توزيع شده است.
نتايج تحليل مسير در مورد وابستگي به مواد نيز نشان ميدهد که سبک تعلق ـ علاقة اجتماعي رابطة منفي و نسبتاً قوي با وابستگي به مواد دارد. چنين نتيجه اي با توجه گفته هاي آدلر و ساير پژوهشهاي انجام شده از جمله کِيسي همخوان است. افرادي که داراي سبک زندگي يا به عبارتي ويژگي شخصيت تعلق ـ علاقة اجتماعي هستند، گرايش کمتري به بزهکاري ازجمله وابستگي به مواد دارند. همچنين اين نتيجه با ساير نتايج پژوهش همخوان است. وقتي سبک زندگي تعلق ـ علاقة اجتماعي را صرفاً با سوءمصرف مواد در نظر ميگيريم ميبينيم رابطه بسيار ضعيف ميشود. بايد متذکر شد که منظور از سوءمصرف، مصرف هرگونه مواد از جمله سيگار و قليان است.
سبک سازش نيز ارتباط ناچيزي با وابستگي به مواد دارد اما با سوءمصرف مواد ارتباط آن بيشتر است. در فرضيه ها نيز سبک سازش بين افراد وابسته به مواد و عادي تفاوت معنی داري ندارد. بنابراين سبک سازش در بين افراد وابسته به مواد چندآن جايي ندارد، ولي وقتي دايره گسترده میشود و نوبت به سوءمصرف مواد ميرسد، 8% واريانس را تبيين ميکند. اگر چه باز هم درصد پاييني است ولي نسبت به سبک تعلق ـ علاقة اجتماعي رابطة بيشتري با سوءمصرف مواد و رابطة کمتري با وابستگي به مواد دارد. سبک رياست طلبي 8% واريانس وابستگي به مواد و 9% سوءمصرف را تبيين ميکند. بنابراين اين سبک ارتباط مشابهي با هر دو سوءمصرف مواد و وابستگي به مواد دارد. البته در فرضيه ها سبک رياست طلبي در دو گروه وابسته به مواد و عادي تفاوتي ندارد. سبک توجه طلبي با وابستگي به مواد رابطة نسبتاً قوي و با سوءمصرف مواد رابطة ناچيزي دارد. رابطة آن با وابستگي به مواد رابطه ای معکوس است. يعني هر چه وابستگي به مواد بالاتر رود، توجه طلبي کاهش پيدا ميکند. در فرضيه ها نيز تفاوت بين دو گروه وابسته به مواد و عادي در اين سبک معنی دار است. بنابراين، اين سبک ميتواند به عنوان يک عامل خطرساز وابستگي به مواد ديده شود.
سبک محتاط بودن نيز با وابستگي به مواد رابطة مستقيم و نسبتاً بالا و با سوءمصرف مواد رابطة اندکي دارد. تفاوت بين دو گروه وابسته به مواد و عادي نيز در اين سبک معنی دار است. با وجود اين به نظر ميرسد رابطة اين سبک با هر دويِ وابستگي به مواد و سوءمصرف مواد از طريق غيرمستقيم يعني از طريق ساير متغيرها است.
عزت نفس با وابستگي به مواد رابطة معکوس و نسبتاً پاييني دارد در حالي که با سوءمصرف مواد رابطة اندکي دارد. تفاوت بين دو گروه وابسته به مواد و عادي در تمام زيرمقياسهاي عزت نفس معنی دار است و به نظر ميرسد عزت نفس يک عامل خطرساز وابستگي به مواد است. به طور کلي 2% متغيرهاي مرتبط با وابستگي به مواد و 7% متغيرهاي مرتبط با وابستگي به مواد را سبکهاي زندگي و عزت نفس تشکيل ميدهند.
در مجموع به نظر ميرسد که سبکهاي زندگي تعلق ـ علاقة اجتماعي، توجه طلبي، محتاط بودن، عزت نفس و ترتيب تولد به عنوان عوامل خطرساز وابستگي به مواد هستند. همچنين سبکهاي زندگي سازش و رياست طلبي ارتباط چنداني با وابستگي به مواد ندارند. بنابراين شايد با کنترلِ اثرِ ترتيب تولد، افزايش عزت نفس و تأثير بر سبکهاي زندگي افراد علي الخصوص تأثير سبک تعلق ـ علاقة اجتماعي، توجه طلبي و محتاط بودن بتوان کمک به کاهش وابستگي به مواد کرد.
نتيجه گيري
يافته هاي اين پژوهش نشان ميدهد که همانطور که آدلر پيشنهاد کرده است سبک زندگي و عزت نفس و ترتيب تولد در افراد عادي و وابسته به مواد تفاوت معنی دار دارد. اما سبک فرزندپروري ادراک شده برخلاف نظر آدلر چنين تفاوتي را نشان نداده است. البته شايد اگر سبک فرزندپروري واقعي افراد آزموده شود اين تفاوت نيز آشکار گردد.
بنابراين چنان چه بتوان سبک زندگي افراد - که البته ويژگيهاي شخصيت افراد است ـ را تغيير داد و جنبه هاي مختلف عزت نفس را افزايش داد و نيز ترتيب تولد افراد را در تربيت آنها در نظر گرفت، شايد بتوان از وابستگي به مواد يا سوءمصرف آن پيشگيري نمود. البته در اين زمينه نياز به پژوهش گسترده تر و عميق تري وجود دارد.
انتخاب حالت کور رنگی
سرخ کوری سبز کوری آبی کوری سرخ دشوار بینی سبز دشوار بینی آبی دشوار بینی تک رنگ بینی تک رنگ بینی مخروطیتغییر اندازه فونت:
تغییر فاصله بین کلمات:
تغییر فاصله بین خطوط:
تغییر نوع موس:
تغییر نوع موس:
تغییر رنگ ها:
رنگ اصلی:
رنگ دوم:
رنگ سوم: