عنوان طرح:
بررسي اثرات سميت مورفين بر كشت سلولهاي عصبي
علي محمد شريفي
1388
مقدمه
آپوپتوز شناخته شده ترين شکل از مرگ برنامه ريزي شدة سلول است که داراي اهميت اساسي در تعادل حياتي بافتهاي بدن ميباشد. اين مکانيزم از اجزاي ضروري بسياري از پروسه هاي فيزيولوژي طبيعي بدن از جمله تشکيل جنين، تکوين بافتهاي طبيعي و پاسخهاي ايمني محسوب ميشود، به طوري که افزايش سطح آپوپتوز در بسياري از بيماريهاي نورودژنراتيو گزارش شده است.
اوپيوئيدها مواد شيميايي هستند که عملکردي مشابه با مورفين در بدن دارند. آنها ميتوانند به گيرندههاي اختصاصي خود در سيستم عصبي مرکزي و همچنين در ديگر بافتهاي بدن متصل شوند. به طور مثال مورفين بيشترين اثرات فارماکولوژي خود را بر روي سيستم عصبي مرکزي و نيز بافتهاي دستگاه گوارش اعمال ميکند.
اوپيوئيدها ميتوانند از طريق دخالت در عملکرد سيستم ايمني ذاتي و اکتسابي باعث افزايش بروز بيماريهاي عفوني گردند. همچنين تغيير در ميزان دوپامين داخل سلولي و سطح ATP/ADP و نيز افزايش تشکيل راديکالهاي آزاد اکسيژن که در اثر مصرف اوپيوئيدها در بدن ايجاد ميشود، منجر به القاء بيماريهاي نورودژنرتيو ميگردد. به علاوه مطالعات نشان داده است که اوپيوئيدها قادر به مهار رشد سلول و از طرفي افزايش مرگ آنها ميباشند هر چند که مکانيزمهاي مولکولي آن هنوز به درستي شناخته نشده است.
مطالعات قبلي نشان داده است که آمفتامين و هروئين ميتوانند باعث بروز آپوپتوز گردند. دادهها حاکي از آن است که مرگ سلولهاي عصبي تمايز يافتة PC12 در اثر استفاده از اين داروها ميتواند مربوط به تغيير در ميزان دوپامين داخل سلولي باشد. همچنين مطالعة ديگري نشان داده است که مورفين ميتواند باعث آغاز پروسة آپوپتوز در سلولهاي Jurkat و در نهايت تغيير در FADD و آپوپتوز وابسته به p53 گردد. مورفين همچنين قادر به القاء بيان Fas و در نتيجه آپوپتوز وابسته به آن ميباشد. البته هنوز مکانيزمهاي سلولي و مولکولي اثرات مورفين برروي مرگ سلولها کاملاً شناخته شده نيست.
هدف از مطالعة حاضر بررسي اثرات مورفين برايجاد آپوپتوز در سلولها PC12 به عنوان مدلي از سلولهاي عصبي ميباشد. با شناخت سيگنالينگ اثرات مرفين شايد بتوان با مداخله در اين مسير مانع از بعضي از اثرات مضر آن بر بافت عصبي گردد. در اين تحقيق از تکنيکهاي MTT و DNA laddering به ترتيب براي نشان دادن ميزان مرگ سلولها و قطعه قطعه شدن DNA استفاده شده است. از روش ايمنوبلات به منظور بررسي تغييرات بيان پروتئينBAX به عنوان يک فاکتور پروآپوپتوتيک استفاده شده است.
مواد و روشها:
کشت سلول
سلولهاي PC12 از انستيتو پاستور تهران تهيه گرديده شد. سلولها در°C 37 و 90% رطوبت و 5% CO2 نگهداري شدند. همچنين اين سلولها در محيط کشت DMEM شامل 5% سرم جنين گاو، 10% سرم اسب، 100 units/ml پنيسيلين و 100 µg/ml استرپتومايسين کشت داده شدند.
به منظور انجام تکنيکهاي استخراج MTT سلولها در پليت 96 خانه و تعداد 5000 در هر چاهک کشت داده شدند. سپس بعد از گذشت 24 ساعت سلولها با مورفين به غلظت mM1 تيمار داده شدند. همچنين براي انجام استخراج DNA از سلولهاي کشت داده شده در فلاسک 25سانتيمتر مربع استفاده گرديد.
تست اندازه گيري حيات سلولي MTT :
ميزان زنده بودن سلولها به وسيلة تست MTT انجام شد. به طور خلاصه بعد از اتمام زمان تيمار سلولها، محلول MTT (5 ميلي گرم در ميلي ليتر كه در محيط كشت DMEM تهيه شده است). به چاهكهاي پليت 96 خآنهاي اضافه كرده و به مدت 1 ساعت در دماي 37 درجه سانتيگراد انكوبه شدند. بعد از خارج كردن محيط، سلولها و كريستالهاي رنگ در DMSO (با اضافه كردن 100 ميكروليتر به هر چاهك) حل شدند و جذب آن به وسيلة دستگاه ELISA Reader در 570 نانومتر اندازه گيري شد.
آناليز الگوي نردباني DNA
استخراج DNA به وسيله روشGur انجام گرفت (1). به طور خلاصه سلولها (5×106) به وسيله اتانول 70% فيكس شده و به مدت 24 ساعت در 20 - درجه سانتيگراد نگهداري شدند. سپس به مدت 30 دقيقه در دماي اتاق در 40 ميكروليتر بافر فسفات-سيتريك اسيد انكوبه شدند. بعد از سانتريفيوژ (5 دقيقه و با دور 1500g)، محلول رويي به وسيله كنسنتراتور خشك گرديد. پودر حاصل به مدت 30 دقيقه در 37 درجه سانتيگراد با 7 ميكروليتر 25/0% NP-40 و 7 ميكروليتر 1 ميلي گرم در ميلي ليتر RNase انكوبه شد. بعد از اضافه كردن 7 ميكروليتر 1 ميلي گرم در ميلي ليتر پروتئيناز K دوباره به مدت 30 دقيقه در 37 درجه سانتيگراد انكوبه شد. مخلوط حاصل بر روي ژل آگاروز 2% و با ولتاژ 85 ولت مورد بررسي قرار گرفت.
استخراج پروتئين
پروتئين سلولها طبق روش برادفورد[1] استخراج شد.
سنجش پروتئين به روش وسترن بلاتينگ
جهت آناليز ايمونوبلات يا وسترن بلاتينگ دو پروتئين Bax و Bcl 2 تمام سلولهاي کشت شده توسط SDS buffer ليز شدند. (40 µg/well) پروتئين روي ژل پلي اکريل آميد 10% قرار داده شد و با ولتاژ 100 الکتروفورز شد، سپس به کاغذ PVDF انتقال داده شد.
از آنتي بادي Rabit anti rat Bax و Bcl- antibody (BD 1:1000)به عنوان آنتيبادي اوليه و ازanti-rabit كونژوگه بهHRP به عنوان آنتيبادي ثانويه استفاده گرديد، باندها با استفاده از انکوبه کردن در الكتروكميلومينسانس سوبستراي ECLو با استفاده از فيلم راديوگرافي قابل رؤيت شدند.
استخراج و آناليز DNA :
سلولها در 10 ml اتانول 70% به مدت 4 روز در c°20- فيکس شدند. سلولها به مدت 5 دقيقه در 1000g سانتريفيوژ شدند و مايع رويي دور ريخته شد. رسوب سلول در 40 ميکروليتر بافر فسفات سيتريک اسيد حل شد، سپس به تيوبهاي اپندورف ml5/0 انتقال داده شد و در حرارت اتاق براي 30 دقيقه نگهداري شد. مجدداً در دور 1500 به مدت 5 دقيقه سانتريفيوژ شد. مايع رويي به يک اپندورف جديد منتقل شد و در دستگاه تغليظگر به مدت 15 دقيقه قرار داده شد. سپس 3 ميکروليتر NP40 25/0% و 3 ميکروليتر RNase به آن اضافه گرديد و به مدت 30 دقيقه درحرارت 37 درجه انکوبه شد. به هرکدام از لولهها10 ميکروليتر پروتئيناز K اضافه شده و در 37 درجه به مدت 30 دقيقه انکوبه شدند.
ژل آگاروز 2% تهيه شد و نمونهها يعني گروه کنترل و گروههاي تيمار شده با یک ميلي مولار مرفين به همراه 2 ميکروليتر بافر پركنندة بارگيري در چاهکها قرار داده شد و به مدت 40 دقيقه به ولتاژ 100 ولت متصل شد.
رنگ آميزي33342 Hochset
اين روش رنگ آميزي نيز به منظور تشخيص هسته سلول آپوپتوزي به کار مي رود رنگ Hoechst 33342 کروماتين را رنگ کرده و به کمک ميکروسکوپ فلورسنت قابل رويت مي نمايد. به اين منظور سلولها در PBS، (Phosphate Buffered Saline) محتوي 3/7 ميليگرم پارا فُرمالدئيد به مدت 30 دقيقه فيکس شدند، پس از فيکس شدن در حرارت اتاق سلولها چند بار با محلول PBS شستشو شدند و سپس با 10 ميكروليتر در ميلیليتر رنگ Hoechst در حرارت اتاق به مدت 30 دقيقه انکوبه شدند. پس از سه بار شستشو سلولها به وسيلة ميکروسکوپ فلورسنت در طول موج 36 نانومتر قابل رؤيت شدند.
آناليز آماري:
دادهها به صورت ميانگين ± خطاي استاندارد ميانگين نشان داده شدهاند. معنيدار بودن اختلاف آماري بين دادهها به وسيلة ANOVA يك طرفه ويا ازUnpaired-t test و تست Dunnett تعيين گرديد. مقدار P كمتر از 05/0 به عنوان اختلاف معنيدار تلقي شد.
بحث و نتيجه گيري:
علیرغم تحقيقات وسيع در خصوص نورودژنراسيون ناشي از اپيوئيدها، مكانيزم دقيق مرگ سلولي ناشي از مرفين كاملاً واضح و روشن نميباشد. در مطالعة اخير بنابراين نشان داده شده است كه مرفين ميتواند موجب مرگ سلولهاي عصبي گردد. در مطالعة حاضر نشان داده شده است كه ميزان حيات سلولهاي PC12 در معرض 1 ميليمولار مرفين پس از 96 ساعت به طور معنيداري كاهش يافته است. در اين مطالعه سميت سلولي ناشي از مرفين توسط دو متد مختلف از يك طرف با استفاده از قطعه قطعه شدن DNA و ايجاد نردبانDNA و از طرف ديگر با استفاده از ميزان بيان پروتئين ژنهاي به ترتيب پروآپوپتوتيك و آنتيآپوپتوتيكBax و Bcl2 مورد مطالعه قرار گرفت كه توسط رنگ آميزي سلولها به توسط هوخست نيز تأیيد گرديد.
نردبان DNA از مشخصههاي مورفولوژيك آپوپتوز بوده كه با شكسته شدن DNAبه قطعات 180-200 جفت باز تبديل و مولتيمرهایي را تشكيل داده كه اين قطعات در ژل مي توانند با استفاده از ژل الكتروفورز آگاروز به شكل يك نردبان مشخص گردند.
نتايج حاضر براي اولين بار نشان داده است كه بيان پروتئين Bax به عنوان يك ژن پروآپوپتوتيكي به طور معنيداري توسط مرفين درغلظت 1 ميلي مولار و پس از مدت 96 ساعت افزايش يافته است در صورتي كه در بيان پروتئين Bcl2 تغيير معنيداري مشاهده نگرديد.
براي توضيح مكانيزم احتمالي نوروتوكسيسيته ناشي از مرفين شواهد قوي وجود دارد كه اپيوئيدها موجب بالا رفتن ROS در سلولهاي PC12 ميگردند.
مكانيزم هاي ديگري نيز شامل تغيير در فعاليت آدنيلات سيكلاز و پروتئينكينازA ميتواند در مرگ ناشي از مرفين در آپوپتوز نخاع نقش داشته باشد. همچنين اخيراً مشاهده شده است كه هروئين خياباني نيز ميتواند موجب اختلال ميتوكندريایي و آپوپتوز در نورونهاي كورتكس گردد. به طور مشابهي نارسایي ميتوكندريایي و فعال شدن كاسپازها در نورونهاي كورتكس در پاسخ با كوكائين و يا آمفتامين نيز گزارش شده است.
نتايج قبلي همچنين پيشنهاد مينمايد كه مرگ سلولهاي تمايز يافتة PC12 در پاسخ به داروي آمفتامين به ميزان ترشح دوپامين در اين سلولها مرتبط ميباشد. همچنين شواهدي وجود دارد كه ROS ميتواند موجب تغيير پتانسيل غشاء توسط باز نمودن منافذ ميتوكندريایي نفوذپذير (mPTP) كه موجب رهايش سيتوكروم C و آبشار سيگنالي پس از آن خواهد شد. بر اساس نتايج به دست آمده در مطالعة حاضر و با استناد به مطالعات قبلي ميتوان حدس زد كه اپيوئيدها ممكن است كه از طريق ROS و احتمالاً كلسيم و همچنين بيان بالاي Baxبه عنوان يك پروتئين تسهيل كنندة آپوپتوز، موجب رها شدن مدياتورهاي ميتوكندريایي مانند سيتوكروم C شده كه يك مسير وابسته به كاسپاز را فعال مينمايد. از طرف ديگر آپوپتوز ممكن است همچنين توسط يك اندونوكلئازG كه موجب شكسته شدن DNA ميگردد، ايجاد گردد.
نهايتاً ممكن است نتيجه گيري نمود كه مرفين ميتواند باعث مرگ سلولي PC12 گرديده كه در آن آپوپتوز نقش مهمي را توسط بيان بالاي Bax و احتمالاً از طريق باز نمودن mPTP و كاسپازها ودر نتيجه يك مسير وابسته به كاسپاز از طرفي و همچنين شكسته شدن DNA توسط فعال نمودن اندونوكلئاز G كي يك مسير غيروابسته به كاسپاز است از طرف ديگر گردد.
انتخاب حالت کور رنگی
سرخ کوری سبز کوری آبی کوری سرخ دشوار بینی سبز دشوار بینی آبی دشوار بینی تک رنگ بینی تک رنگ بینی مخروطیتغییر اندازه فونت:
تغییر فاصله بین کلمات:
تغییر فاصله بین خطوط:
تغییر نوع موس:
تغییر نوع موس:
تغییر رنگ ها:
رنگ اصلی:
رنگ دوم:
رنگ سوم: