عنوان طرح:
ارزشيابي در مورد برنامههاي معتادان گمنام در ايران
اكبر عليوردي نيا
1387
مقدمه
معتادان گمنام[1] كه با علامت اختصاري NA معرفي ميشود، يک منبع يا يک سازمان غيرانتفاعي بين المللي متشکل از معتادان در حال بهبودي است که به شکل محلي و منطقه اي در بيش از 1۶۰ کشور جهان مشغول به فعاليت ميباشند. اعضاء انجمن معتادان گمنام از يکديگر ياد ميگيرند که چگونه بدون مواد مخدر زندگي کنند و به چه طريق از اثراتي که اعتياد در زندگيشان گذارده است، بهبود يابند. به عبارت ديگر، انجمن معتادان گمنام يك انجمن غيرانتفاعي از زنان و مرداني است كه اعتياد به مواد مخدر مشكل اصلي زندگيشان بوده است. اينان در واقع معتاداني هستند كه در حال بهبودياند و به طور مرتب گرد هم ميآيند تا به كمك هم پاكي خود را حفظ كنند. برنامة معتادان گمنام، يك برنامه پرهيز كامل از هرگونه ماده مخدر است و تنها لازمة عضويت در اين انجمن تمايل به قطع مصرف مواد مخدر است.
گروههاي معتادان گمنام، خود حاكم هستند (در سنتهاي دوازدهگانة لغت مستقل استفاده شده است). يك گروه ميتواند به امور خود هرگونه كه اعضاء آن تشخيص ميدهند رسيدگي كند، به شرط آن كه اعمال گروه، تأثير منفي بر ديگر گروهها و انجمن در كل نگذارد. پس چيزي كه اين جا ارائه ميشود، «كتاب قانون» نيست، بلكه تجارب مشترك تعداد زيادي از گروهها است كه در برگزاري جلسات و انجام كار موفق بودهاند. اين قسمت به اعضاء جديدتر كمك ميكند تا بهتر درك كنند كه چه كسي، چه كار ميكند تا گروهها بر پا باشند، و آنها چگونه ميتوانند به اين امر كمك كنند. به اعضاء باتجربهتر نيز تصويري از مسائل و فعاليتهاي گروهها را ارائه ميكند. كتب و نشريات NA و برنامههاي پيشنهادي آنها تأكيد ميكند كه برنامههاي معتادان گمنام در زندگي اعضاي خود معجزه كرده و به مرور آنها را به انسانهاي ديگر تبديل ميكند. در واقع، از نظر انجمن معتادان گمنام، بهكارگيري قدمها و پرهيز كامل از مصرف مواد عامل اصلي نجات معتاد ميباشد. در اين جا به منظور به دست دادن تصوير روشنتري از وضعيت و برنامههاي معتادان گمنام، بخشهايي از كتاب پايه به شرح ذيل نقل قول ميشود:
گروههاي NA اعتياد را به عنوان يك بيماري پيشرفته كه اثرات آن بر روي تمام زندگي معتاد از نظر جسمي، ذهني، احساسي و روحي مشاهده ميشود تعريف ميكنند. از نظر اين گروه معتاد كسي است كه زندگي ميكند براي مصرف و مصرف ميكند براي زندگي. به زبان خيلي ساده يك معتاد كسي است كه زندگي اش تحت اختيار مواد مخدر است. يك معتاد از يك بيماري سه بُعدي جسم، روح و روان در عذاب است. با اين حال NA هيچ راهكاري براي ترك فيزيكي ندارد.
NA بر اين باور است كه بيماري اعتياد، صعب العلاج، مزمن، پيشرونده و حتي كشنده است. اما در عين حال ميتوان آن را در يك نقطه متوقف و تحت كنترل درآورد. به باور اينان برخورد NA با بيماري اعتياد، كاملاً واقع بينانه است. هيچ چيز ارزش درماني كمك يك معتاد به معتاد ديگر را ندارد. NA معتقد است روششان عملي است، زيرا يك معتاد بهتر از هر كس ديگر قادر است يك معتاد ديگر را درك و كمك كند و تا هر چه زودتر با مشكلات اجتماعي روزمره خود رو به رو شود. به همان نسبت سريعتر ميتوان تبديل به اعضاي قابل قبول، مسؤول و سازنده اجتماع خود شود.
اين تحقيق علاوه بر توصيف نسبتاً جامع از وضعيت اعتياد و نگرش نسبت به اعتيادِ به موادِ مخدر در ميان معتادان گمنام، به دنبال تبيين عوامل اجتماعي مؤثر بر تغييرات نگرش نسبت به اعتياد به مواد مخدر در ميان معتادان گمنام ميباشد تا از اين طريق بتواند سهم هريك از متغيرهاي مستقل را شناسايي و تعيين نمايد. با اين زمينه روششناسي كه جامعة آماري تحقيق را كليه اعضاي انجمن معتادان گمنام در ايران تشكيل ميدهد و واحد تحليل نيز فرد ميباشد، ابتدا تصويري روشن از وضعيت معتادان گمنام در قالب چهارچوب مفهومي پرداخته شده و سپس علاوه بر توصيف متغيرهاي نظري و زمينهاي تحقيق، نوع نگرش آنان در رابطة متغيرهاي تحقيق مورد بررسي و تحليل قرار گرفته است. از اين رو، در اين پژوهش مهمترين متغيرهاي تحقيق در يك چهارچوب نظري انتخاب گرديده و سپس با استفاده از دادههاي جمعآوري شده از طريق پرسشنامة، مدل تحليلي تحقيق، مورد آزمون تجربي قرار گرفته است.
اين انجمن، اصول روحاني پايه اي مانند صداقت، روشن بيني، ايمان، تمايل و فروتني را به معتادان مي آموزد تا در زندگي روزانه مورد استفاده قرار دهند. نحوة استفاده علمي از اصول روحاني، خاص هر فرد است و توسط خود وي تعيين ميگردد. بهبودي در NA، فرآيندي است مداوم و مشخص که اعضاء، خود براي پيوستن به NA و طي کردن بهبودي با سرعت دلخواهشان، شخصاً تصميم ميگيرند. معتادان گمنام يك انجمن جهاني متشكل از معتادان در حال بهبودي است كه هدف اصليشان كمك به ساير معتادان براي قطع مصرف مواد مخدر از طريق 12 قدم ميباشد. يكايك اعضاي NA ياد ميگيرند كه چگونه زندگي بدون مواد مخدر را تجربه كرده و چطور از اثرات اعتياد بهبود يابند. اگر چه NAبا هيچ مذهب، گروه سياسي، سازمآنها و مراكز تأديبي يا درماني مرتبط نيست، اما با حرفهايها و جامعه همكاري داشته و براي آنان اطلاعاتي در مورد انجمن فراهم ميسازد.
اصل اساسي گمنامي، باعث ميشود تا معتادان بدون تماس از ممانعت هاي اجتماعي و قانوني، در جلسات شرکت کنند، اين براي معتادي که قصد دارد براي اولين بار در جلسات شرکت کند، مسألة مهمي است. همچنين گمنامي، فضاي يکسان و مساوات را در جلسات به وجود آورده و اين اطمينان را ايجاد ميکند که هيچ فرد يا شرايطي، مهمتر از پيام بهبودي که در قالب مشارکت مطرح ميشود، نيست. براي انجمن معتادان گمنام مهم نيست كه معتادان چه چيز و چقدر مصرف كردهاند و يا آن را از چه كسي و از كجا خريدهاند و كارهايي كه در گذشته كردهاند براي آنان بيتفاوت است. تنها چيزي كه براي آنان اهميت دارد اين است كه معتادان گمنام ميخواهند در مورد مشكلاتشان چه کنند و چطور ميتوان به معتادان كمك نمود. در اين جا تازه واردان از همه مهمترند و تجربة گروهي معتادان گمنام نشان ميدهد كساني كه به طور مرتب در جلسات شركت ميكنند به سمت مصرف دوباره مواد مخدر نميروند.
جلساتي که براي عموم آزاد است (جلسات باز) و جلساتي که براي عموم آزاد نبوده و مختص معتادان است (جلسات بسته). جلسات اشکال و فرمهاي متفاوتي دارند: مشارکت، سخنراني، سؤال و جواب، موضوعي و بعضي نيز ترکيبي از اين موارد ميباشند. هدف همه جلسات يکي است: فراهم کردن محيطي امن و مناسب براي بهبودي شخصي. کمک معتادان به يکديگر براي بهبود، پايه و اساس NA است. اعضاء به طور مرتب، گرد هم جمع ميشوند تا دربارة تجربياتشان در بهبودي حرف بزنند. اعضاي با تجربه بيشتر (که به راهنما معروفاند) به طور فردي با اعضاي جديدتر کار ميکنند. هستة اصلي و قلب برنامة NA دوازده قدم است. اين قدمها مجموعهاي از رهنمونها براي دست يابي عملي به بهبودي است. با دنبال کردن اين رهنمونها و کارکردن صميمانه با ساير اعضاء معتادان ياد ميگيرند که مصرف مواد مخدر را قطع و با مسائل زندگي روزانه رو به رو شوند.
اهداف پژوهش
بررسي و شناسايي فعاليتهاي معتادان گمنام در ايران
بررسي توصيفي ميزان، نوع و شدت اعتياد به مواد مخدر در ميان معتادان گمنام
بررسي ميزان اثربخشي مشارکت در جلسات و برنامههاي معتادان گمنام در ترک اعتياد به مواد مخدر
بررسي نوع نگرش معتادان گمنام نسبت به مواد مخدر
بررسي همبسته هاي زمينهاي و اجتماعي مرتبط با سوءمصرف مواد مخدر در ميان معتادان گمنام
ارائة مدل تحليلي مبتني بر متغيرهاي تأثيرگذار بر گرايش معتادان گمنام نسبت به مواد مخدر
فراهم آوردن شرايط و زمينه هاي لازم و ارائة طريق جهت مطالعات عميق تر و تعيين اولويت كار در اين خصوص
روش پژوهش
روش مطالعه در اين پژوهش روش پيمايشي[2] است. تحقيق پيمايشي با انتخاب و مطالعه نمونه هاي منتخب از جامعة آماري به بررسي ميزان شيوع ، توزيع و روابط متقابل متغيرهاي فردي و اجتماعي مي پردازد. به عبارت ديگر محقق پيمايشي با بررسي تغييرات متغير بر حسب مورد و جستجوي ويژگيهاي ديگري كه به طور منظم با آن پيوند دارد در پِيِ شناخت علل پديدهها بر ميآيد.
جهت اندازه گيري متغيرهاي مورد مطالعه در اين پژوهش از مصاحبه و پرسشنامه استفاده گرديد. در بررسي اعتبار گويهها نيز علاوه بر اعتبار محتوا، از اعتبار سازه نيز استفاده شده است. به منظور آزمون پايايي مقياسهاي تحقيق نيز از ضريب آلفاي کرونباخ مورد استفاده قرار گرفت. پرسشنامه طراحي شده براي اين تحقيق از 118 سؤال تشکيل شده است که 90 سؤال آنها در قالب 7 مقياس طراحي گرديده است. تمام مقياسها بهصورت طيف ليکرت با 5 گزينه تهيه گرديد. علاوه بر مقياسهاي مذكور، تعدادي از سؤالات زمينهاي و نيز سؤالات غيرفرضيهاي در پرسشنامه گنجانده شد تا اطلاعات بيشتر و عميقتري از پاسخگويان فراهم آورد.
جامعة آماري عبارت است از كليه معتادان گمنام ايران، که در جلسات و برنامههاي معتادان گمنام مشارکت دارند. در ضمن، واحد نمونه گيري جلسه ميباشد و واحد مشاهده نيز فرد است. شيوة نمونهگيري تحقيق عبارتست از «نمونهبرداري خوشهاي چند مرحلهاي متناسب با حجم هر خوشه» در واقع، بر حسب وضعيت جغرافيايي ايران به ده قسمت تقسيم گرديد و سپس از هر منطقه يک شهرستان به صورت تصادفي هدفمند انتخاب شد. در مرحله بعد متناسب با جمعيت معتادان آن منطقه نمونه گيري به عمل آمد. حجم نمونه 578 نفر به دست ميآيد. با اين حال چون در اغلب تحقيقات پيمايشي تعدادي از پرسشنامه ها به دلايل گوناگون (بيجوابي، الگوي يكنواخت در پاسخدهي، پاسخهاي نامربوط و ...) قابل استفاده نيستند و براي جلوگيري از كاهش حجم نمونه، در مجموع 650 پرسشنامه تكثير و توزيع گرديد، كه نهايتاً تعداد 581 پرسشنامه مورد تحليل قرار گرفت.
بحث و نتيجه گيري:
در اين جا به منظور جمع بندي و نتيجه گيري از تحليلهاي انجام شده از روش تحليل مسير استفاده ميشود. تحليل مسير روشي است كه براي مطالعة تأثيرات مستقيم و غيرمستقيم متغيرهايي كه به علت گرفته شدهاند در متغيرهايي كه معلول فرض گرديدهاند. به عبارت ديگر، تحليل مسير براي آزمون مدلهاي علّي بهكار ميرود و مستلزم تنظيم مدلي به صورت نمودار علّي است و به ما كمك ميكند که ببينيم در پي چه چيزي هستيم. در تحليل مسير از 2R استفاده ميشود، از اين رو ميتوان ميزان مناسب بودن مدل را ارزيابي كرد و با استفاده از وزن بتا (كه در تحليل مسير ضريب مسير خوانده ميشود) مقدار اثر هر متغير را تعيين كرد. علاوه بر اين، تحليل مسير، ما را قادر ميسازد به ساز و كار اثر متغيرها بر يكديگر پي ببريم و مشخص ميكند اثر هر متغير تا چه حد مستقيم و تا چه حد غيرمستقيم است. بدين ترتيب، تحليل مسير به طريق قابل فهم سادهاي اطلاعات زيادي درباره فرآيندهاي علّي فراهم ميآورد. در نمودار زير تحليل مسير نگرش نسبت به مواد مخدر به نمايش گذاشته شده است.
با توجه به دادهها و بر اساس استناد به آثار مستقيم متغيرها، متغير باور (26/0) قويترين و مهمترين پيشبينيكنندة نگرش نسبت به مواد مخدر ميباشند. بعد از اين متغير، به ترتيب متغير پيوند با انجمن (23/0-)، خويشتنداري(خودكنترلي) (19/0-)، پيوستگي (07/0-)، عزت نفس (05/0-) و حمايت اجتماعي (003/0-) بيشترين تأثير را بر روي نگرش نسبت به مواد مخدر داشتهاند.
بر اساس استناد به آثار غيرمستقيم، متغير پيوند با انجمن به دليل تأثير بر روي متغيرهاي حمايت اجتماعي، عزت نفس، خويشتنداري (خودكنترلي)، باور و با ضريب مسير (13/0-) مهمترين پيشبيني كننده نگرش نسبت به مواد مخدر ميباشد. متغير پيوستگي با تأثير بر روي متغير باور ضريب مسير (06/0-) در رتبة دوم قرار داشته است. متغير خويشتن داري (خود كنترلي) نيز با تأثير بر روي متغير باور با ضريب مسير (04/0-) در رتبه بعدي قرار گرفته است.
بر اساس بررسي تأثيرات كلي متغيرهاي الگوي تحليلي تحقيق بر روي متغير وابسته، متغيرهاي باور و پيوند با انجمن (26/0-) قويترين و مهمترين پيشبينيكننده نگرش نسبت به مواد مخدر ميباشند. بعد از اين دو متغير، به ترتيب خويشتن داري (خودكنترلي) (23/0-)، پيوستگي (13/0-)، عزت نفس (05/0-) و حمايت اجتماعي (003/0-) بيشترين تأثير را بر روي نگرش نسبت به مواد مخدر داشتهاند.
اولين فرضية اصلي تحقيق مبني بر وجود رابطة معكوس و معنی دار بين پيوستگي و نگرش نسبت به مواد مخدر است. پيوستگي كه مركزي ترين مفهوم در نظرية هيرشي است و در بسياري از تحقيقات پيرامون انحراف مورد آزمون تجربي قرار گرفته است، بر روي تعلق خاطر افراد متمركز است. بنابراين تعلقات رواني و عاطفي افراد كه ضمن پيوستن با ديگران مهم شكل ميگيرد و به اين ارتباط شكل ميدهد، علت عدم ارتكاب او به رفتارهاي انحرافي است. در واقع فرد به دليل توجه و علاقه اي كه به ديگران مهم دارد، اين احساس در او به وجود مي آيد كه به خواسته ها و تمايلات آنها پاسخ داده، نظر مثبت آنها را به خود جلب كند، از اين رو كمتر احتمال دارد به نقض هنجارهاي اجتماعي و اخلاقي بپردازد. از اين رو، در سطح كلان نيز كاركردگرايان مدعياند كه جرايم وابسته به مواد مخدر، واكنشي است به تضعيف هنجارهاي اجتماعي. از نظر كاركردگرايان، هر چه جامعه پيچيدهتر شود و تحولات اجتماعي با سرعت بيشتري روي دهند، هنجارها و ارزشهاي اجتماعي مبهمتر شده و به وضعيت آنوميك خواهد آن جاميد. آنومي ممكن است در مقياس اجتماعي به وجود آيد و به فشارهاي اجتماعي و ناهمسازيهاي هنجاري ختم شود و موجبات جرايم مواد مخدري را فراهم آورد. بنابراين طبق رويكرد كاركردي- ساختي، جرايم مواد مخدري واكنشي است به نبود پيوند بين فرد و جامعه و تضعيف شدن وفاق جمعي در مورد هنجارهاي مقبول اجتماعي. به عبارت ديگر، در سطح كلان جامعه، گرايش به مواد مخدر يك ملازم تغييرات ساختاري است كه در فرآيند توسعه اقتصادي زمينه بروز بيشتري پيدا ميكند. در جوامع سنتي- كه بر حسب تفوق اجتماعي علقههاي خويشاوندي تعريف ميشود- سن، جنس و اصل و نسب خانوادگي، براي تعيين و تشخيص نقش اهميت اساسي دارند. از اين رو، هويت اجتماعي كه در اينگونه جوامع مبتني بر پايگاه محول است، كمتر در معرض تهديد و آسيبپذيري ميباشد. اما در جوامع صنعتي، توسعه اقتصادي نهادهاي سنتي خويشاوندي و نظام نقشهاي محول آن را از بين برده و نقشهايي را كه مستلزم مهارت، سواد و خلاقيتهاي فردي هستند، جايگزين نموده است. لذا هنگامي كه در تعيين نقشهاي اجتماعي، موفقيت جايگزين پايگاه محول و آداب ميشود، در اين صورت تهديدهاي هويتي[3] ناشي از شكست نقشي، احتمالاً بيشتر ميشود. اين ممكن است بتواند تبيين كند كه چرا در كشورهاي توسعه يافته افراد بيشتري به مواد مخدر پناه ميبرند. ميزان بالاي جرايم مواد مخدري، احتمالاً در جوامع يا گروههايي به چشم ميخورد كه فرد به خوبي با واحد اجتماعي بزرگتر ادغام نشده است. به تعبير دوركيمي، در واحدهاي اجتماعي بزرگ با وجدان جمعي ضعيف، افراد در دنبالكردن علايق شخصي خويش به هر نحوي كه بخواهند، آزاد هستند. چنين فردگرايي بيقيد و بندي احتمالاً منجر به نارضايتيهاي شخصي قابل توجهي خواهند شد، كه باعث سوق دادن افراد به ارتكاب جرائم، از جمله جرائم مواد مخدري، خواهد شد. قابل ذكر است تحقيقات بسياري قبل از اين رابطة بين پيوستگي و رفتارهاي انحرافي را تأييد كردهاند.
يكي ديگر از فرضيات تحقيق كه مورد تأييد قرار گرفت، مبين رابطة معكوس بين باور و نگرش نسبت به مواد مخدر مي باشد. باور، ميزان اعتباري است كه فرد براي معيارهاي جامعه و گروه قائل است و باعث ميشود در حالي كه ميتواند از آنها تخلف كند، به آنها پايبند بماند. مانند باور به نيكوكاري، باور به حسن شهرت، باور به قانون، باور به زشتي محرمات و بيزاري از مردم آزاري. باور، عقيده داشتن به اخلاق عُرف و تحسين شيوههاي قانوني ميباشد. لذا اعتقادات محكم و مؤثر است كه انحراف را كاهش ميدهد نه اعتقادات متناقض. بر اساس تئوري هيرشي، هر چه افراد نسبت به پيروي از قواعد و هنجارهاي جامعه، باور كمتري داشته باشد احتمال بيشتري ميرود كه به انحراف و نقض قوانين و هنجارها روي آورند. انحراف به علت فقدان اعتقاد و باور به هنجارها و قوانين واقع ميشود. فردي كه خود را تحت تأثير اعتقادات معمول در جامعه نبيند، هيچ وظيفة اخلاقي براي رعايت قوانين در نظر نمیگيرد. اين رابطه نشان ميدهد كه اگر فرد به نظام هنجارهاي اجتماعي اعتماد داشته باشد و ضرورت وجودي قوانين را بپذيرد احتمال اين كه آنها را نقض كند، كم ميشود. تحقيقات تجربي پيشين نيز اين مؤيد اين مطلباند.
همچنين، يافته هاي تحقيق وجود يك رابطة معكوس بين پيوند با انجمن معتادان گمنام و گرايش به مواد مخدر را تأييد كرده است. گروههايي هم چون «انجمنهاي معتادان گمنام» منبعي بسيار مهم براي افرادي هستند كه به دنبال غلبه بر مشكلات ناشي از مواد مخدر هستند. گروههاي NAاز معتاداني تشكيل ميشوند كه ميخواهند يكديگر را در بهبودي، پيامرساني مستقيم به ديگر معتادان و شركت در فعاليتها و خدمات NA در كل حمايت كنند. يكي از راههاي اصلي كه يك گروه NA استفاده ميكند تا اين وظايف را به انجام برساند، برگزاري جلسات NA است كه در آن معتادان ميتوانند تجارب بهبودي را با يكديگر در ميان بگذارند و در همان حال از يكديگر حمايت كنند، و اين پيام را نيز به ديگران برسانند. گروه اين فرصت را براي هر يك از اعضاء فراهم ميكند تا بتوانند تجارب خود و معتادان ديگري را كه در حال آموختن راه بهتري براي زندگي كردن بدون مصرف مواد مخدر هستند، بشنوند و به مشاركت بگذارند. گروه وسيله اصلي رساندن پيام ميباشد و مجموعهاي را فراهم ميآورد كه تازه واردان بتوانند با معتادان در حال بهبودي همساني پيدا كنند و فضاي لازم جهت بهبودي را بيابند. گروههاي خودياري نظير انجمن معتادان گمنام روش مؤثر مقابله با مسائلي مثل استرس، رنج و درد هستند و عضويت افراد همگن در آنها ميتواند تغيير رفتاري را تقويت كند. اين گروه اعضایِ دردمند با مشاركت اعضا از طريق اعتراف، گوش كردن به يكديگر و يادگيري از يكديگر، يك گروه درماني را تشكيل ميدهند. اين گروههاي خودياري براي خدمت به عنوآن جايگزين سيستمهاي حمايتي طراحي شدهاند و نوعي از امداد را فراهم ميكنند كه در جاي ديگري در جامعه در دسترس نيست. در واقع، رايجترين عواملي كه به عنوان مفيدترين عوامل براي اعضاء گروه خودياري در نظر گرفته ميشوند عبارتند از به وجود آمدن حس مقبوليت، به هم پيوستگي و راهنمايي در درون گروه. اعضاي گروههاي خودياري نظير انجمن معتادان گمنام ياد ميگيرند كه چگونه با بحرانهايي كه در زندگيشان به وجود ميآيد به صورت مولدتر وكماسترستر مقابله كنند و مشاركت در انجمن معتادان گمنام عزت نفس و اعتماد به نفس را افزايش ميدهد و جنبة قابل توجه اين گروههاي خودياري اين است كه اعضای آن متقابلاً به يكديگر كمك ميكنند. همچنين ميتوان گفت كه عضويت و مشاركت در گروههاي خودياري نظير معتادان گمنام خود يك منبع مهم حمايت اجتماعي است. بر اين اساس هرچه حمايت اجتماعي بيشتر باشد متناظر با آن ميزان عزت نفس بيشتر است و بالعكس. به عبارتي داشتن حمايت اجتماعي كمتر با ميزان عزت نفس كمتر ارتباط دارد. بستري كه حمايت اجتماعي در آن شكل ميگيرد و گستره و ميزان آن را تعيين ميكند روابط اجتماعي است كه افراد در قالب تعاملات با يكديگر دارند. اين روابط اجتماعي در شكل ساختارهاي حمايتي و كاركردهاي حمايتي داراي تأثيرات مستقيم و غيرمستقيم بر عزت نفساند. تغييرات منفي و كاهش در روابط اجتماعي با تقليل حمايت اجتماعي شرايط كاهش عزت نفس و گرايش به رفتارهاي انحرافي– از جمله گرايش به مواد مخدر - را فراهم ميكنند. از اين لحاظ پيوند با انجمن معتادان گمنام از جمله پيوندهايي است كه قابليت فعال شدن در مواقع اضطراري را براي افراد دارد. در اين دوستيها افراد به طور منظم با يكديگر در تماس هستند و از اوضاع هم اطلاع دارند. در اين دوستي (دوستي نزديك) به هنگام برخورد با مشكلات، افراد از منابع حمايتي دوستان برخوردار ميشوند. كساني كه معتاد به الكل يا مواد مخدر هستند در احساسات، روابط خود و ديگران و رفتارشان مشكل خود تنظيمي دارند آنها اغلب اوقات ترجيح ميدهند، تنها باشند و از ديگران جدا شوند. انجمن معتادان گمنام در اين موقعيت انزوا نفوذ ميكند و در حالي كه به معتاد كمك میكند با ديگران ارتباط برقرار كند، با حمايت اجتماعي از وي موجب فزوني عزت نفس و تغيير نگرش او نسبت به مواد مخدر ميشود. در سطح كلان نيز ميتوان گفت اجتماعهاي با ثبات، كه در آن روابط نزديك و صميمي وابستگي را اشاعه ميدهد و افراد عادت كردهاند كه دائماً خود را نيازمند محيط اجتماعي بدانند، هنگامي كه الگوي روابط و پيوندهاي نزديك و صميمي بين افراد و منبع حمايتي آنها مورد تهديد واقع شود، بيشتر در معرض رفتارهاي انحرافي قرار ميگيرند. از اين رو، ميتوان انتظار داشت كه بالا بودن گسيختگي علقههاي خانوادگي و پيوندهاي دوستي و احساس عدم حمايت اجتماعي به نوبة خود به منزلة شرايط مستعد كننده بروز گرايش به مواد مخدر ميباشد.
يكي ديگر از نتايج تحقيق مبين وجود رابطة معكوس و معنیدار بين خودكنترلي و نگرش نسبت به مواد مخدر ميباشد. خودكنترلي به معناي توان افراد در محدود ساختن خويش است. خودکنترلي پايين، شمار فراواني از روابط شناخته شده بين بزهكاري و عوامل ديگر را تبيين مينمايد. در واقع، ارتباط ميان همسالان بزهكار و بزهكاري بر پاية اين واقعيت تبيين ميشود كه احتمالاً جوانان داراي خودكنترلي پايين كساني را به عنوان يك گروه همسال جست و جو خواهند كرد كه داراي خودكنترلي پايين باشند. همچنين، آنهايي كه داراي خودكنترلي پاييناند، در حفظ شغلشان مشكلاتي دارند، كه [اين مسأله] هر نوع ارتباط ميان بيكاري و رفتار مجرمانه را تبيين ميكند. لذا مسألة اصلي، مسألة خودكنترلي است و خودكنترلي ضعيف، احتمال بيشتري را براي درگير شدن فرد در جرم، به همراه دارد در حالي كه خودكنترلي قوي، احتمال درگير شدن در جرم را اندك مينمايد. نظرية عمومي جرم چنين ميگويد كه افراد داراي ويژگيهاي خاص هستند كه از آن ميان ميتوان به مواردي هم چون عمل از روي انگيزة آني، عدم حساسيت، خود محوري و هوش كمتر از حد متوسط اشاره كرد. اين ويژگيها با تأثيرگذاري بر توان فرد در محاسبه دقيق پيامدهاي عملي معين، بر يك كنترل اجتماعي ضعيف تأثير ميگذارند. گات فردسن و هيرشي استدلال ميكنند كه اين ويژگيها در مراحل اولية زندگي پايهريزي ميشود و در تمام طول زندگي باقي ميماند. تا كنون چندين آزمون هاي تجربي زيادي از نظرية خود كنترلي گاتفردسون و هيرشي به عمل آمده است و عمدتاً پيوستگيهاي ميان خودكنترلي پايين و اعمال مجرمانه را بررسي كردهاند.
نتايج تحقيق همچنين حاكي از وجود رابطة معنی دار و معكوس بين عزت نفس و نگرش نسبت به مواد مخدر است. مطابق نظرية عزت نفس و بزهكاري كاپلان، وقتي گروههاي مرجعي نظير انجمن معتادان گمنام فرد را تأييد كرده و احساس خود ارزشمندي را در او ايجاد ميكنند، وي جذب اين گروهها شده و نيازي به عضويت در گروه همسالان منحرف، در خود احساس نميكنند. درحالي كه روي آوردن فرد به رفتارهاي انحرافي با انگيزة به دست آوردن يك جايگزين صورت ميگيرد، جايگزيني كه بتواند نياز او را به احساس خود ارزشمندي (عزت نفس) بر طرف كند. همان طور كه كاپلان معتقد است، فرد رفتارهايش را برطبق رضايت از خود شكل ميدهد. به واقع او نياز دارد كه به بالاترين نگرش مثبت نسبت به خود برسد و نگرشهاي منفي خود را كم كند. اين نشان ميدهد براي فرد اهميت دارد كه بتواند در گروههاي مرجع (نظيرانجمن معتادان گمنام) ارزيابي مثبتي درباره خود ايجاد كند. حال آن كه پيوند با انجمن معتادان گمنام و علاقه به آن ميتواند باعث شود كه فرد احساس خود ارزشمندي كه نياز دارد را كسب كند.
فرضية مربوط به رابطة بين حمايت اجتماعي و نگرش نسبت به مواد مخدر مورد تأييد قرار نگرفت و عدم معنیداري نتايج مربوط به شاخصهاي حمايت اجتماعي و معتادان گمنام ممكن است به همپوشي مفهومي ميان متغيرهاي حمايت اجتماعي، پيوستگي به خانواده و پيوند با انجمن معتادان گمنام نسبت داده شود. زيرا دادههاي مربوط به همبستگي مرتبة صفر بين حمايت اجتماعي و نگرش نسبت به مواد مخدر بدون كنترل ساير متغيرها (12/0-) بوده است كه پس از كنترل ساير متغيرهاي مستقل (عزت نفس، خودكنترلي، باور، پيوند با انجمن و پيوستگي) به (003/0-) كاهش يافته است و اين بدين معني است كه رابطة بين اين دو متغير كاذب بوده و اين رابطه متغيرهاي ديگر توضيح ميدهند.انتخاب حالت کور رنگی
سرخ کوری سبز کوری آبی کوری سرخ دشوار بینی سبز دشوار بینی آبی دشوار بینی تک رنگ بینی تک رنگ بینی مخروطیتغییر اندازه فونت:
تغییر فاصله بین کلمات:
تغییر فاصله بین خطوط:
تغییر نوع موس:
تغییر نوع موس:
تغییر رنگ ها:
رنگ اصلی:
رنگ دوم:
رنگ سوم: