عنوان طرح:
راهنماي آموزشي: مداخله در بحرانهاي مرتبط با سوءمصرف مواد
عليرضا جزايري
1386
مقدمه
يکي از کارکردهاي اصلي مواد و الکل روي مغز، تحريک رفتارهاي تکانشي و پرخاشگرانه در فرد است. اين حالات وقتي در فرد معتاد بروز مييابند، خطر وقوع بحرانهايي مثل خودکشي، خشونتهاي خانگي مثل همسرآزاري و کودک آزاري را افزايش ميدهند. از سوي ديگر وجود اين مشکلات در خانواده، ميتواند مانع بزرگي بر سر راه درمان فرد معتاد باشد. بنابراين يکي از مهارتهاي مورد نياز براي کساني که در موقعيتهاي درمان سوءمصرف مواد و الکل قرار دارند، مداخله در بحرانهاي خاص مرتبط با اين افراد ميباشد.
بحرانهاي مربوط به مصرف بيش از حد مواد يا واکنش غيرمنتظره به مصرف برخي از انواع مواد، خودکشي، کودک آزاري و همسرآزاري از جمله مهمترين بحرانهايي هستند که ممکن است در موقعيتهاي درماني سوءمصرف مواد پيش بيايند. در اين راهنماي آموزشي که در دو جلد تنظيم گرديده، با هدف آموزش "مداخله در بحرانهاي مرتبط با سوءمصرف مواد "اين چهار بحران به طور خاص مورد بحث و بررسي قرار گرفته است. اين راهنما ميتواند براي کليه افرادي که به نحوي با درمان، توان بخشي و مشاوره در زمينه سوءمصرف مواد و الکل سروکار دارند- اعم از پزشکان، روان شناسان، مشاوران و مددکاران- مفيد واقع گردد.
واژه "Crisis" يا بحران، ريشه در يك واژه يوناني به معناي "نقطه عطف در مسير رخدادها" دارد. بحران موقعيت شايعي است كه با شدت درجات مختلف در زندگي انسان روي ميدهد كه نميتوان آن را حالت خاصي از آسيب شناسي اجتماعي يا فردي محسوب نمود، بلكه فرد در اين حالت مي بايست با تلاش جدي به مقتضيات واقعي زندگي پاسخ دهد.
"يك بحران زماني رخ ميدهد كه فرد در رسيدن به اهداف مهم زندگي با مانعي برخورد مينمايد كه در يك دورة زماني خاص و با استفاده از روشهاي حل مسألة پيشين وي غيرقابل كنترل و حل ناشدني است".
به عبارت ديگر، فردي كه در بحران قرار ميگيرد در آن زمان خاص نميتواند بر مكانيسم هاي دفاعي هميشگي اش تكيه كند و با يك احساس حاد عدم تعادل و سردرگمي مواجه ميگردد. تجربة هيجانات قوي و متعارض، تنش و اضطراب، ممكن است او را به ورطه اي بكشاند كه تفكرش غيرمنطقي شده و به گيجي و از هم گسيختگي فكري مبتلا شود. به طور خلاصه، استرس ناشي از يك بحران، تعادل ميان افكار، احساسات و رفتار را بر هم ميزند. بنابراين وظيفة اصلي مداخله گر در اين زمان، اطمينان بخشي به فرد و تقويت تواناييهاي مقابلة وي و همچنين فراهم ساختن مكانيسمهاي دفاعي جديد براي او است.
اجزاي يك موقعيت بحران: به منظور درك ماهيت يك موقعيت بحران، مقوله هاي زير را بايد مد نظر قرار داد:
1رويداد پر مخاطره؛ رويداد پرمخاطره[1] يا آسيبزا، يك رخداد خاص دروني يا بيروني است و اين واقعه ممكن است تنها يك اتفاق فاجعه آميز بوده و يا شامل يك سري اتفاقات پي در پي باشد كه در كنار هم تأثير فزاينده در به هم زدن تعادل اكولوژيكي فرد داشته و اكنون به بحران آن جاميده است؛ كه معمولاً ميتوان با بررسي گذشتة نسبتاً اخير فرد به آنها دست يافت. رويدادهاي پرمخاطره ممكن است قابل انتظار و پيشبيني پذير بوده و يا غيرقابل انتظار و پيشبيني ناپذير باشند.
پنج نوع موقعيت يا رويداد وجود دارد که ميتوانند توليد استرس نموده و بنابراين در ايجاد يک موقعيت بحران سهيم گردند:
·موقعيتهاي خانوادگي؛ مثل کودک آزاري، همسرآزاري، بارداريهاي ناخواسته، طلاق و...
·موقعيتهاي اقتصادي؛ مثل ازدست دادن شغل، ورشکستگي مالي، سرقت، فقر و...
·موقعيتهاي اجتماعي؛ مثل خشونتهاي محلي، مسکن نامناسب، عدم منابع اجتماعي و...
· وقايع معنیدار و مهم زندگي؛ مثل ازدواج، تولد يک نوزاد، بازنشستگي، مرگ يکي از عزيزان و...
· حوادث طبيعي؛ مثل زلزله، سيل، آتش سوزي و...
2- وضعيت آسيب پذير: وضعيت آسيب پذير[2] در پي تأثير رويداد پرمخاطره بوجود ميآيد چرا كه اين رويداد، تعادل حياتي فرد را بر هم زده است. اين وضعيت ممكن است يك واكنش ذهني به ضربة اوليه باشد؛ هم در زمان رخداد حادثه و هم بعد از آن. در اين مرحله فرد معمولاً يك سري گامهاي قابل پيش بيني را پشت سر ميگذارد:
· تنش را تجربه ميكند و سعي ميكند با استفاده از گنجينة مهارتهاي حل مسأله خود به آن پاسخ دهد.
· اگر موفق نشود، به روشهاي ضروري جديد براي مقابله با آن موقعيت روي ميآورد.
· شكست در اين روشهاي جديد نيز نابساماني در عملكرد را افزايش داده و به احساس افسردگي و نااميدي و رفتارهاي رجعتي منجر ميگردد.
3- عوامل تسريع كننده: عوامل تسريع كننده[3]، ارتباطات زنجيرة استرس هستند. آنها وقايعي را فراخواني ميكنند كه طي آنها آسيب پذيري، به وضعيت عدم تعادل تبديل شده و تنش و اضطراب در فرد به اوج خود ميرسد. عامل تسريع كننده ممكن است همزمان با ضربة پر مخاطره اوليه نباشد، اما به هرحال در زماني اتفاق میافتد كه سيستم ياراي بار اضافي استرس را نداشته و باعث بر هم زدن تعادل و توازن سيستم رواني فرد ميگردد.
4- وضعيت بحران فعال: وضعيت بحران فعال[4] يا بحران حاد شرايط ذهني فردي را توصيف ميكند كه مكانيسمهاي دفاعي او شكسته شده، تنش در او به بالاترين حد خود رسيده و عدم تعادل در وي برقرار شده است. اين وضعيت، عامل تعیين كننده در انتخاب رويكرد مداخله در بحران و درمان خاص آن فرد خواهد بود. فرد ممكن است در يكي از وضعيت هاي زير باشد:
· بحران فروپاشيدگي[5] در اين وضعيت فرد، مدت زيادي توانسته با شرايط بحران زا به طور مؤثر مقابله نمايد اما به طور ناگهاني و در نتيجة بر هم ريختن ساختار كلي مقابله در او، به مرحله فروپاشي ميرسد.
· بحران شوك[6] يك تغيير ناگهاني در محيط اجتماعي باعث تخلية انفجاري هيجانات شده كه مكانيسمهاي مقابله اي در دسترس فرد، از عهده حل آن بر نميآيند و از آن جايي كه زماني براي درون سازي و انطباق با اين تغيير ناگهاني وجود ندارد، فرد در ورطة شوك هيجاني ميافتد. تحقيقات نشان دادهاند كه افراد معمولاً در اين شرايط براي پذيرش و به كارگيري كمك، انگيزة بيشتري دارند.كمترين حمايت ميتواند در اين وضعيت ميتواند بيشترين تأثير را ايجاد نمايد، در حالي كه بيشترين كمكها در دورههايي كه فرد در حالات هيجاني خفيف تري قرار دارد، ممكن است اين كارآمدي را به دنبال نداشته باشد.
5- مراحل يكپارچگي مجدد: يكپارچگي دوباره[7] يا حل بحران ضميمهاي از مرحلة قبلي است، اما در اين جا سبكهاي سازگارآنهاي به فرد ياد داده ميشود كه وي را قادر ميسازد با موقعيتهاي بحران زاي آتي به طور كارآمدتر مقابله نمايد. اين وضعيت شامل مراحل زير است:
§ ادراك شناختي صحيح
§ مديريت عواطف
§ ايجاد الگوهاي مقابلهاي جديد
اگر مراحل يكپارچگي مجدد به خوبي در فرد بحران زده شكل نگيرد، او به اين باور خواهد رسيد كه عمل و نتيجه عمل، دو چيز مجزا از هم هستند و فرد هيچ گونه كنترلي روي وقايعي كه برايش پيش خواهد آمد ندارد، لذا ديگر به مداخلات پاسخ نداده و به درماندگي آموخته شده مبتلا ميگردد و اين اعتقاد در وي شكل ميگيرد كه هيچ چيز نميتواند تغييري ايجاد كند.
اثرات روانشناختي بحران:
محور اصلي مشکلات ايجاد شده توسط بحران در زندگي آنان ميباشد که آگاهي از آنها ميتواند به درک بهتر بحران و مداخلة مؤثرتر بيانجامد:
· بُهت: تجربه احساسات جديد و غيرمعمول
· احساس خطر: احساس تنش، ترس و خطر قريب الوقوع
· گيجي: ذهن مغشوش شده و خوب کار نميکند
· به بن بست رسيدن: همه چيز قفل شده و هيچ چيز درست کار نميکند
· يأس: "به بعضي چيزها نياز است، اما چرا؟"
· بي تفاوتي: "براي چه بايد تلاش کنم؟"
· درماندگي: "به يکي احتياج دارم که به من کمک کند"
· اضطرار: "به کمک نياز دارم، همين الان"
-ناآرامي: بي قراري و احساس بد بختي
فردي که در مواجهه با يک موقعيت بحران واقع شده است برخي تأثيرات روان شناختي شايعي را پذيرفته است که توجه به آنها و مد نظر قرار دادن شرايط مراجع، هنگام مداخلات براي کسي که به مداخله در بحران ميپردازد، ضروري است. به طور کلي بحرآنها شش حوزة روان شناختي را تحت تأثير قرار ميدهند که در ذيل به آنها پرداخته شده است. لازم به ذکر است که اين مشکلات، موقتي و گذرا هستند و بنابراين نميتوان آنها را جزء معيارهاي تشخيصي بيماريهاي رواني تلقي نمود.
مفهوم مداخله در بحران
مداخله در بحران[8] نوعي مشاوره است که براي کمک به افراد در سازش با اثرات فوري رويدادهاي شديد زندگي و انتخاب راههاي بهتر مدارا با وضعيتهاي استرس آميز آتي طرحريزي ميشود. اين رويکرد، زماني مورد استفاده قرار ميگيرد که گسستگي ناگهاني در امور شخصي، نظير به هم خوردن يک رابطة عواقب مصيبت بار نظير سيل و زلزله پديد آمده باشد.
مشاوره بحران معمولاً طولاني مدت نبوده و بين يك تا سه ماه طول ميكشد. تمركز اصلي آن عمدتاً بر مشكل يا مشكلات جاري كه آسيب زا يا فشارآور بودهاند، ميباشد. اگر آسيب يا بحران به روش صحيحي حل نشود ممكن است به مشكلات روان شناختي، اجتماعي و پزشكي پايدارتري منتهي گردد. مشاورة بحران در برگيرندة آموزش، راهنمايي و حمايت فردي ميباشد. مشاوره بحران تنها به فضاي اتاق درمان محدود نميشود بلكه ممكن است در سطح جامعه نيز صورت پذيرد.
اهداف پژوهش:
هدف از تدوين اين بستة آموزشي در وهلة اول، آشنايي درمانگران و دانشجويان با مفهوم بحران، اجزاي موقعيت بحران، اثرات روان شناختي بحران و مفهوم مداخلة در بحران است. سپس به موارد مداخله در بحرانهاي مصرف بيش از حد مواد و بحران خودکشي پرداخت شده و به تفصيل مداخلات لازم به بحث گذاشته شده اند.
اهداف مداخله در بحران
هدف مداخله در بحران، ارائه خدمات مشاوره، سنجش و ارجاعي به افرادي است كه تحت تأثير يك رويداد آسيبزا قرار گرفتهاند. مداخله در بحران به دنبال آن است كه اثرات اجتماعي و و روانشناختي رويداد استرسزا را تخفيف داده و تسكين بخشد. هدف درماني مقدماتي مداخله در بحران، بازگرداندن حس تعادل به فرد است يعني فرد مانند زماني كه مكانيسمهاي مقابلهایاش از كار نيفتاده بودند، قادر به حل مسأله به صورت خلاقانه گردد و بار ديگر احساس سودمندي و ثمربخشي در وي ايجاد شود. به طور کلي اهداف مداخله در بحران را ميتوان به موارد زير خلاصه نمود:
· افزايش تعادل در فرد و تسكين علايم بحران
· بازگرداندن مجدد عملكرد فرد به سطح پيش از وقوع بحران
· شناخت عوامل زمينه ساز مربوطه
· تعيين منابع ترميمي كه فرد يا خانواده ميتوانند دريافت كنند و يا از ميان منابع اجتماعي بيرون بكشند
· پيوند دادن شرايط جاري با تجارب و تعارضات پيشين فرد در زندگي
· ارائة روشهاي جديد تفكر، پي بردن به احساسات و ايجاد پاسخهاي مقابلهاي و سازگارانة جديد كه در شرايط بحراني به كار گرفته ميشود و به طور كلي منجر به توانمند سازي فرد در رويارويي با بحران ميگردند.
روش پژوهش:
در اين بستة آموزشي، پس از آشنايي با مفاهيم اولية بحران و مداخله در بحران، به انواع تکنيکهاي مربوط به مداخله پرداخته شده و در مورد هر يک از موارد بحراني، لزوم ارزيابي اولية دقيق، مداخلات جسماني حيات بخش، مجموعه پاسخهاي فيزيولوژيک و نهايتاً مداخلات روانشناختي تشريح شدهاند. همچنين در مورد مداخلات خودکشي، پس از آشنايي با مفهوم و عوامل خطر خودکشي، نشانه هاي هشداردهنده و پاسخ به نشانه هاي خودکشي معرفي شده و نهايتاً مهارتهاي مقابله اي مقدماتي براي پيشگيري از رفتارهاي آسيب به خود معرفي و پيشنهاد شدهاند. الگوي مداخله در مورد فردي که در حال اقدام به خودکشي است. برخي از مهمترين خصوصيات شاخص درمانگر که ميتوانند ياريگر وي در مداخلة مؤثرتر در زمان بحران خودکشي باشند، عبارتند از:
ü قابليت همدردي و درك شرايط بيمار
ü توانايي گوش دادن با دقت به شكاياتي كه بيمار از وضعيت خود دارد و انتخاب صحيح و به موقع موضوعاتي كه داراي ريشههاي عاطفي عميق هستند و علت اصلي اقدام فرد براي خودکشي را تشکيل ميدهند. وجود اين توانايي در شرايطي كه وي مواجه با بيماراني است كه از طرح مشكلات عاطفي خود هراسان و يا در برقرار نمودن ارتباط كلامي مشکل دارند، به درمانگر كمك فراوان خواهد نمود.
ü توانايي شنيدن مطالب به صورت بيطرفانه و داخل ننمودن نظرات، ارزشها و عقايد شخصي خود
ü قابليت جدا نمودن سريع تضادها و سرمايههاي عاطفي و مشكلات شخصيتي با استفاده از معيارهايي نظير اندازهگيري دقيق وضعيت رواني، سطح عملكرد عمومي بيمار در قبل از بحران، پتانسيل بيمار براي عملي نمودن تصميم خود براي خودكشي و يا ديگر آزاري و همچنين شناخت وضعيت اجتماعي، مذهبي، فرهنگي و اقتصادي بيمار
در زماني که احتمال خطر قريبالوقوع خودکشي براي فردي وجود دارد، درمانگر يا کسي که براي مداخله در اين بحران وارد عمل شده است، بايد گامهاي زير را درجهت نجات زندگي فرد و منصرف ساختن وي از اين تصميم طي نمايد:
گام اول: استحکام بخشيدن
1- تحت هيچ شرايطي نبايد فردي را که قصد خودکشي دارد، تنها گذاشت.
2- کمکم بايد درخلال صحبت با فرد مشخص کنيد که آيا ابزار يا موادي که بتواند با آنها دست به خودکشي بزند را در دسترس دارد يا خير(مثل چاقو، اسلحه، داروها و غيره).
3- درصورت امکان به آرامي فرد را از محيط پرخطر خارج ساخته و او را به يک محيط ايمنتر انتقال دهيد. اما درصورت ابراز مقاومت وي، اصرار نداشته باشيد.
4- درصورت شدت قضيه، به نزديکترين تيم مداخله در بحران آن ناحيه اطلاع دهيد و از آنان کمک بخواهيد.
5- فرد را کمکم به محلي که دسترسي به تلفن نيز در آن جا امکانپذير باشد، منتقل سازيد.
در اين لحظه فرد مداخله گر وارد مصاحبه بحران ميگردد، شرايط فرد بايد مورد ارزيابي سريع قرار گيرد و مشخص گردد که مصاحبه بايد در تنهايي انجام شود و يا با حضور فردي که روند مصاحبه را تسريع بخشيده و مزاحم فرآيند مداخلات نميگردد، بهتر ميتوان اين کار را صورت داد. در اين صورت حضور اين افراد بلامانع است.
گام دوم: ارزيابي خطر
مداخله گر در اين لحظه کمکم بايد شروع به صحبت با فرد نموده تا خطر خودکشي را مورد ارزيابي قراردهد:
· اگر فرد، ابزاري که قصد خودکشي با آن را دارد از خود دور نميکند؛ به گام سوم و دستورالعمل کنترل خطر بسيار جدي برويد.
· اگر فرد، ابزار خودکشي را کنار گذارده ولي هنوز در خطر اقدام به خودکشي قرار دارد؛ دستورالعمل کنترل خطر بالا را در گام سوم به کار بگيريد.
· اگر خطر قريب الوقوع خودکشي و آسيب به خود، فرد را تهديد نميکند؛ در آن صورت وارد گام سوم و دستور العمل کنترل خطر پايين گرديد.
گام سوم: بسيج کردن نيروهاي امدادي
دستورالعمل کنترل خطر بسيار جدي:
1- به نزديکترين اورژانس زنگ بزنيد و درخواست يک آمبولانس و تيم پزشکي نماييد.
2- درصورتي که خطر، جان خود فرد يا ديگران را تهديد ميکند، پليس را نيز درجريان قرار دهيد.
3- با صحبت کردن با فرد او را آرام سازيد تا نيروهاي امدادي به محل برسند.
4- سعي کنيد فرد را قانع سازيد تا ابزار خودکشي را کنار بگذارد و از صدمه زدن به خودش جلوگيري نمايد.
5- به والدين يا خانواده فرد - درصورتي که در محل حضور ندارند- تلفن بزنيد و آنها را از قضيه مطلع سازيد.
دستور العمل کنترل خطر بالا
1- تعيين کنيد که علت اصلي روي آوردن فرد به خودکشي چيست و اگر مواردي چون تجاوز جنسي، هتک حرمت يا خشونت و آزار در ميان است ساير منابع ارجاعي چون نيروي انتظامي را مطلع سازيد تا به جمع آوري مدارک لازم براي متهم ساختن رفتار فرد خاطي بپردازد.
2- اگر علت روي آوردن به خودکشي موارد ديگري جز آن چه اشاره گرديد، باشد، بايد خانوادة فرد سريعاً فراخوانده شده و منابع حمايتي لازم به آنها معرفي گردند. ارائة ليستي از اين منابع و شماره تلفنهاي ضروري ميتواند در اين زمينه کمک کننده باشد.
3- اگر هيچ منبع حمايتي مثل خانواده، بستگان يا پليس در دسترس نباشد، بهتر است فرد به يک مرکز درماني مراقبت هاي ويژه سپرده شود تا بحران سپري گردد.
4- در همة موارد فوق همواره بايد توجه اصلي بر امنيت و علاقه خود فرد متمرکز گردد.
5- در کمترين زمان ممکن بايد با خانوادة فرد تماس حاصل شده و مصاحبات لازم در اين زمينه و ارزيابي دقيق راجع به علت خودکشي و احتمال اقدام مجدد صورت گيرد.
دستورالعمل کنترل خطر پايين
1- تعيين کنيد که علت اصلي روي آوردن فرد به خودکشي چيست و اگر مواردي چون تجاوز جنسي، هتک حرمت يا خشونت و آزار درميان است ساير منابع ارجاعي چون نيروي انتظامي را مطلع سازيد تا به جمع آوري مدارک لازم براي متهم ساختن رفتار فرد خاطي بپردازد.
2- اگر علت روي آوردن به خودکشي موارد ديگري جز آن چه اشاره گرديد باشد، بايد خانواده فرد سريعاً فراخوانده شده و منابع حمايتي لازم به آنها معرفي گردند. ارائة ليستي از اين منابع و شماره تلفنهاي ضروري ميتواند در اين زمينه کمک کننده باشد.
3- با خانواده فرد تماس بگيريد و راهنمايي هاي لازم را درجهت پيشگيري از اقدام مجدد به خودکشي به آنها ارائه دهيد.
گام چهارم: اطلاع رساني
1- ساير اعضايي که ميتوانند در امر محافظت از فرد نقش داشته باشند مثل دوستان نزديک، بستگان، معلمان و غيره را راجع به قضية مذکور درجريان قرار داده و از آنها بخواهيد فرد را تحت نظر داشته و مراقب وي باشند.
2- به خاطر داشته باشيد که کساني که شاهد حادثه پيش آمده بودهاند نيز ممکن است تأثير پذيرفته و يا ترسيده باشند که پس از فروکش کردن بحران ايجاد شده، بايد فرد مداخله گر زماني را به آرام ساختن آنها و آموزش آنان اختصاص دهد.
گام پنجم: پيگيري
1- تعيين کنيد که آيا عمليات اورژانسي يا مداخلات اولية صورت گرفته مؤثر بوده اند يا خير.
2- تعيين کنيد که آيا براي مداخلات بلند مدت برنامه ريزي شده است يا خير.
3- در صورتي که اين مداخلات مؤثر نبوده است، به دنبال مراکز خدماتي سلامت روان ديگر باشيد.
4- به حمايت و تماس پي در پي با فرد ادامه دهيد.
بحث و نتيجهگيري
تاكنون مطالب بسياري از مشاوره بحران و مداخله بحران به نگارش درآمده است اما گذشته از نويسنده و تئوري زيربنايي، در اغلب آنها يك توافق كلي بر سر "عناصر مداخله در بحران" كه طي آنها مشاور يا درمانگر ميتواند به افراد كمك كند كه بحرآن جاري را با موفقيت پشت سر بگذارند، به چشم ميخورد. اين عناصر عبارتند از:
1- آموزش:
در اغلب افراد، يك توانايي ذاتي براي رهايي از بحرآن ها وجود دارد و اين امر در صورتي محقق ميگردد كه حمايت، راهنمايي و منابع مورد نيازشان فراهم گردد. رُكن اصلي مداخله در بحران اين است كه فرد با اثر يك بحران مواجه گردد. در اغلب موارد، يك بحران، واكنشهاي طبيعي را به دنبال دارد كه در قبال يك موقعيت غيرطبيعي قابل درك بوده و نامتعارف نمیباشند.
2-مشاهده وآگاهي:
يك بحران در زندگي فرد ميتواند به خودآگاهي پايين منجر شود لذا تأثير رفتارهاي وي روي ديگران و همچنين خودش براي او غير قابل تشخيص ميگردد. افزايش آگاهي از خود در فرد ميتواند به انتخاب هايي بيآن جامد كه بهبودي و سلامتي وي را تضمين ميكنند.
3- كشف تواناييها و به كارگيري آنها:
هر بحران ميتواند فرصتي براي رشد فردي و كشف تواناييها و حقيقت واقعي خودمان باشد. بزرگترين قهرمان در هر بحران، فردي است كه خود را يك قهرمان نميداند اما همواره با تكيه بر تواناييها و استعدادهاي ناشناخته اش كه تنها در زمان رويارويي با مشكلات و حوادث زندگي بروز مييابد، براي مبارزه آماده است.
4-ايجاد ساختارهاي لازم:
مهمترين جنبة مشاوره و مداخله در بحران فراهم ساختن يك "محفظه" اجتماعي براي آن دسته از تجارب فرد است كه وي را جستجوگر، آزمايش كننده و فعال مي سازد طوري كه به او كمك كنند كه اطمينان يابد بحران دوام نخواهد يافت و براي اين هدف گام بردارد.
5- به چالش كشيدن باورهاي غيرمنطقي و انتظارات غيرواقعي:
تنها عده كمي از افراد هستند كه در طول بحران، مهارتهاي لازم براي به آزمايش گذاشتن تفكر و فرضيات و همچنين انتظاراتشان از خود و يا ديگران را دارند. اغلب افراد بايد در اين زمينه حمايت شده و باورها و انتظارات آنها بايد به چالش كشانده شود. چرا كه افكار، نقش بسيار مهمي در آن چه كه فرد احساس كرده و آن چه كه در پاسخ به اين احساسات بروز ميدهد، ايفا ميكند.
6- شكستن چرخه هاي معيوب و رفتار بيمارگونه:
اغلب بحرآنها نتيجة چرخه هاي معيوب رفتاري هستند. براي مثال صرفاً مصرف الكل و مواد باعث ويراني زندگي نميشود، بلكه با تأثيري كه روي احساسات واقعي فرد نسبت به خود و ديگران و دنياي پيرامونش ميگذارند باعث اين امر ميگردند. فرد نميتواند تفاوت بين احساسي كه الان دارد و آن احساسي كه با دارو يا مشاوره اصلاح ميگردد را درك كند. يك بحران دردناك ميتواند به اجتناب و گريزان شدن فرد از احساساتش منجر شود. اجتناب ناسالم از درد عاطفي و درماندگي نيز ممكن است به روي آوردن به مواد، الكل، داروها، افراط در روابط جنسي، مهمانيها و يا كار فراوان بيآن جامد. وقتي فرد در يك بحران نقش "قرباني" را بروز ميدهد، افراد ديگر سعي دارند فرد بحران زده را نجات دهند. بنابراين فرد با روي آوردن به رفتارهاي ناسالم و تداوم بخشيدن به بحران، ميتواند ارتباطات حمايتي ايجاد شده را حفظ نمايد. بدين ترتيب چرخة معيوب شكل ميگيرد. شكستن اين چرخههاي معيوب باعث تسهيل فرآيند حل بحران ميگردد.
7- خلق وابستگي هاي موقتي:
در طول يك بحران، اغلب برقراري روابط كوتاه با ديگران به منظور دريافت حمايت،كمك كننده ميباشد. بنابراين در چنين شرايطي مشاوره يا جلسات مداخله در بحران بسيار ضروري و ياريگر خواهد بود. يك وابستگي سالم معمولاً موقتي بوده، و به افزايش استقلال فرد ميآن جامد. اما وابستگيهاي ناسالم، طولاني مدت هستند و به جاي استقلال فردي به وابستگي بيشتر فرد به ديگران منتهي ميگردند.
8- مواجهه با ترسها و دردهاي عاطفي:
بحران معمولاً يك دوره ترس و غمگيني است و پاسخي كه در اين زمان به اين احساسات داده ميشود، بسيار مهم است. در ذهن فردي كه هميشه از پاسخ دادن به ترسها وناراحتي هايش فرار ميكند، دائماً تصور مهيب و ترسناكي وجود دارد. در زمان بحران مواجهه با درد عاطفي سالمترين پاسخ ميباشد. البته اين بدان معنا نيست كه بايد فرد را مصيب زده كرد، بلكه ميبايست او را هم زمان درگير فعاليتهايي نمود كه از پرداختن بيش از حد به احساسات و تفكراتش اجتناب نمايد. مهمترين مسأله در زمان رنج افراد آن است كه نگذاريم احساس تنهايي زيادي بكنند و آنها نياز دارند مورد حمايت و توانمند سازي واقع شوند تا بتوانند بر بحران پيش آمده فائق آيند.
مداخلات روان شناختي در بحرانهاي دارويي:
مشکلات هيجاني و روان شناختي که هنگام مصرف بيش از حد مواد ايجاد ميشوند، اگرچه به اندازه مشکلات جسماني زندگي بيمار را تهديد نميکنند، اما ميتوانند آثار رواني جدي در فرد بر جاي بگذارند که حتي ممکن است تا آخر عمر با وي بمانند. لذا توجه و رسيدگي به جنبه روانشناختي بحرانهاي دارويي نيز از اهميت به سزايي برخوردار است. در مواجهه با فردي که در اثر مصرف بيش از حد مواد و يا واکنش غيرمنتظره به مصرف مواد دچار بحران شده، رهنمودهاي زير را در پيش بگيريد:
1- ترس و اضطراب فرد را کنترل کنيد؛
2- واقعيت را تعريف کنيد؛
3- محرکها را کاهش دهيد؛
4- از جادوي تلقين غافل نشويد؛
5- از فعاليتهاي جايگزين استفاده کنيد؛
6- بر خود فرد تمرکز کنيد؛
به خاطر داشته باشيد که شما به عنوان يک ياري دهنده در بحران حاضر شدهايد تا محيطي امن ايجاد کنيد و بايد تا زماني که فرد کنترل هيجانياش را باز نيافته، حمايت عاطفي برايش فراهم کنيد. سعي کنيد تا جاي ممکن تمرکزتان را بر اين جا و اکنون نگه داريد و به دنبال کشف علل رواني يا محيطي مشکل و... نباشيد. همواره اين نکته را مد نظر قرار دهيد که: "در بحران، خود فرد تنها چيزي است که در دنيا اهميت دارد". اين مباحث، تصديق کنندة تعادلي تقريبي، ميان درمانهاي مختلف ميباشد. به طور کلي نکات کليدي در رويكرد كلي درمان عبارتند از:
· مشاورة همدلانه و حمايتي، يك اصل بنيادي در درمان است.
· جهت گيري و رويکرد درمان، به اندازه رابطة درماني مهم نيست.
· رابطة درماني مؤثرترين عنصر در تغيير و اصلاح مراجع است.
· يادداشتهاي واضح و روشن در مورد هر بيمار و پيشرفت او به عمل آورده و آنها به طور سازمان يافته، حفظ و نگهداري نماييد.
· رويكرد درمان بايد در هر جا که مناسب است در برگيرندة مداخلات مبتني بر شواهد باشد، مانند: مصاحبه انگيزشي، حل مسأله، تعيين هدف يا هدف گذاري.
· مشكلات مراجع را پيش بيني كنيد.
· با همراهي خود مراجع، براي مقابله با مشكلات، قبل از اين که به وقوع بپيوندند، راهبردهايي را تعيين كنيد.
· با مرتبط ساختن مراجع به ساير خدمات و تسهيلات مورد نياز وي، به رويکرد درماني خود، يک نقش مديريت موردي ببخشيد.
· فراموش نكنيد كه همواره يك تصوير وسيعتري از مُراجع را مد نظر قرار دهيد و قبل از اين كه به درمان عميقتر بپردازيد، به مراجعان در يك سطح عملي کمک كنيد (از طريق تأمين نياز غذايي، كمك مالي، تدارک سرپناه و... درصورت لزوم).
· همواره به دنبال دريافت آموزشهاي باليني منظم براي كمك به حفظ و بهبود مهارتهاي درماني خود باشيد.
انتخاب حالت کور رنگی
سرخ کوری سبز کوری آبی کوری سرخ دشوار بینی سبز دشوار بینی آبی دشوار بینی تک رنگ بینی تک رنگ بینی مخروطیتغییر اندازه فونت:
تغییر فاصله بین کلمات:
تغییر فاصله بین خطوط:
تغییر نوع موس:
تغییر نوع موس:
تغییر رنگ ها:
رنگ اصلی:
رنگ دوم:
رنگ سوم: