عنوان طرح:
عوامل شخصيتي خطرساز و پيشگيري كنندة شخصيتي در اعتياد به مواد مخدر
نيما قرباني و پی. جی. واتسون
1387
مقدمه
مطالعة حاضر مشتمل بر 5 مطالعة مستقل و مرتبط به منظور بررسي ارتباط شخصيت و اعتياد از وجوه مختلف انجام شد. در مطالعة اول سه مقياس مك اندر (MAC_R )، تصديق اعتياد (AAS) و استعداد اعتياد (APS) از لحاظ روايي و پايايي جهت به كارگيري در مراحل بعدي پژوهش بررسي شد. در مطالعة دوم به بررسي و آماده سازي مقياس پنج عاملي شخصيت گُلدبرگ در جهت سنجش 30 مؤلفة شخصيتي اختصاص داشت. مطالعة سوم به بررسي و مقايسة عوامل و مؤلفه هاي مدل پنج عاملي شخصيت در افراد معتاد و بهنجار پرداخت. مطالعة چهارم به بررسي نقش خودشناسي انسجامي، صفات شخصيت و اختلالات شخصيت در اعتياد و همچنين تطبيق الگوي ابعادي و مقولهاي شخصيت پرداخت. مطالعة پنجم به بررسي نقش و تعيين وزن خودشناسي، مشكلات شخصيتي و نيازهاي رواني بنيادي، حمايت اجتماعي ادراك شده و استرس روزمره در اعتياد پرداخته است.
مطالعة اول: روايي و پايايي مقياسهاي پذيرش اعتياد، تجديد نظر شدة الكسيمِ اندرو و استعداد اعتياد، از بين آزمونهاي خود سنجي در دسترس جهت سنجش اعتياد و سه خرده مقياس مستخرج از MMPI_2بيشترين كاربرد را داشته است كه عبارتند از: مقياس تجديد نظر شدة بارگي مك اندرو (MAC_R)، مقياس استعداد اعتياد (APS) و مقياس پذيرش اعتياد (AAS).
مقياس MAC_R مقياسي است كه افزايش خطر سوءمصرف مواد را نشان ميدهد. مقياس AAS جهت كاربرد MMPI براي ارزيابي ميل مراجع در مورد ارائة گزارش مشكلات برخاسته از سوءمصرف مواد و الكل است. مقياس ASP با هدف تشخيص ويژگيهاي شخصيتي و سبك زتدگي مرتبط با سوءمصرف مواد و الكل طراحي شده است.
81 معتاد مراجعه كننده به يكي از مراكز خصوصي ترك اعتياد، نمونة معتادان اين پژوهش بودهاند كه همگي شركت كنندگان، مذكر با ميانگين سني 29 سال بوده و نمونة کنترل شامل 140 نفر دانشجو (93 مذكر و 47 مؤنث) با ميانگين سني 21 سال بوده اند. ابزار پژوهش سه مقياس MAC_R (48 ماده)، ASP (38 ماده)، AAS (13 ماده) بوده و شيوة اجرایِ آن به صورت دو گروهي در دو نمونه اجرا شده است.
يافتههاي حاصل از اين مرحله از پژوهش نشان داد كه مقياس تصديق اعتياد (AAS) از همساني دروني بالاتري در مقايسه با مقياسهاي مك اندرو و استعداد اعتياد (APS) در هر دو نمونة معتاد و غيرمعتاد برخوردار است.
مطالعة دوم: بررسي و آمادهسازي مقياس پنج عاملي گلدبرگ: اين مدل پنج بُعد اصلي براي شخصيت قائل است كه عبارتند از روان نژنديگري، برونگرايي، تجربه پذيري، همسازي و وظيفه شناسي كه در سطح پايين تر، هر عامل از شش مؤلفه يا زير مجموعه تشكيل شده است.
مؤلفه هاي عامل روان نژنديگري عبارتند از: اضطراب، خشم (خصومت)، افسردگي، خودپايي، افراط كاري (تكانشگري) و آسيب پذيري. مؤلفه هاي عامل برونگرايي عبارتند از: خونگرمي، معاشرت پذيري، قاطعيت سطح فعاليت، تهیيج طلبي، شادي (عواطف مثبت). مؤلفه هاي عامل همسازي عبارتند از: اعتماد، اخلاق (درستكاري)، نوعدوستي، همكاري (سازش)، فروتني، همدردي (دل رحمي). مؤلفه هاي تجربه پذيري شامل تخيل (خيالپردازي)، علايق هنري (زيباشناسي)، هيجاني بودن (احساسات)، ماجراجويي (اعمال)، انديشه ورزي (ايدهها)، آزاديخواهي (ارزشها) است. مؤلفه هاي وظيفه شناسي شامل خودكارآمدي (شايستگي)، تكليف مداري، موفقيت طلبي، خودانضباطي، احتياط (محتاط كاري) است.
تحقيق حاضر را گروهي از دانش آموزان مقطع سوم دبيرستان و پيش دانشگاهي مدارس سطح تهران در سال تحصيلي 84 - 83 با دامنة 16 تا 19 سال تشكيل ميدهند. نمونة مورد بررسي 400 دانش آموز (190 پسر و 210 دختر) بودند كه به شيوة نمونه گيري در دسترس از جامعة مذكور انتخاب شدند و حجم نهايي نمونه به 360 نفر (171 پسر و 189 دختر) كاهش يافت.
پژوهش حاضر پژوهشي توصيفي است كه به منظور بررسي و آماده سازي مقياس پنج عاملي گلدبرگ انجام شد و براي تحليل دادهها از روشهاي آمار توصيفي، آلفايِ كرونباخ و تحليل عامل، با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد.
نتايج مطالعه نشان داد كه تمامي 5 عامل مقياس گلدبرگ از همساني دروني بالايي (بر مبناي آلفاي كرونباخ) برخوردارند. به طور كلي ميزان آلفا در سطح اكثر مؤلفه ها به ميزان قابل قبولي به دست آمده، تنها در مؤلفه هاي سطح فعاليت هيجاني بودن و آزاديخواهي مقدار آلفا پايينتر از 50% به دست آمد. همچنين تحليل عامل، تأييدي در خصوص برازش مدل نشان داد. در سطح كل مدل، مدل از برازش خوبي برخوردار نبود، اما در سطح عوامل و مؤلفه هاي مدل از برازش خوبي برخوردار بوده و مورد تأييد قرار گرفته است.
مطالعة سوم: بررسي مدل ابعادي پنج عامل در افراد معتاد و بهنجار: در چند سال گذشته به ناهمگوني افراد مصرف كننده و سودمندي ابعاد شخصيتي بهنجار براي ريخت بندي اين افراد و فهم سبب شناسي، شدت علائم و پاسخ به درمان توجه شده است. به نظر ميرسد ابعاد شخصيتي معيني به عنوان عوامل خطرساز، واسطه ها، يا برآيند شكل گيري، پيشرفت و پيامد اختلال سوءمصرف عمل ميكند. در پژوهش حاضر نيز محقق به دنبال پاسخگويي به این سؤال است كه آيا بين دو گروه معتاد و بهنجار تفاوتي در سطح عاملها و مؤلفه هاي مدل پنج عاملي وجود دارد؟
جامعة مورد مطالعه در اين پژوهش را بيماران مبتلا به سوءمصرف كه طي يك دورة شش ماهه به يكي از مراكز درماني در سطح تهران مراجعه كرده بودهاند، تشکیل میداد و اين نمونه شامل 102 آزمودني بود كه در فاصلة سني 18 تا 38 سال قرار داشته و حداقل داراي سطح تحصيلي ابتدايي بودند كه تحت درمان دارويي و سم زدايي قرار گرفتند؛ و همچنين نمونة بهنجار شامل 102 آزمودني بود كه بدون هيچ گونه سابقة وابستگي يا سوءمصرف مواد بودند و با گروه بيماران همتا شدند.
در اين تحقيق از پرسشنامة اختلال مصرف مواد و آزمون شخصيتي استفاده شد و براي تحليل آن از روشهاي آمار توصيفي و آلفاي كرونباخ و همچنين براي مقايسة نمرات آزمودنيها در دو گروه معتاد و بهنجار از MANOVA استفاده شد.
نتايج اين مطالعه حاكي از نمرات پايين تر گروه معتاد در عوامل برونگرايي، تجربه پذيري، همسازي و وظيفه شناسي و نمرة بالاتر اين گروه در عامل رواننژندي گري در مقايسه با گروه بهنجار بود. همچنين در سطح برخي مؤلفه ها تفاوتها عبارت بودند از نمرات بالاتر گروه معتاد در مؤلفه هاي خشم و خصومت، تكانشگري، آسيب پذيري، ابراز وجود، فروتني، شايستگي و خويشتن داري و نمرات پايينتر اين گروه در مؤلفه هاي اضطراب، معاشرتي بودن، هيجانات مثبت، تخيل، احساساتي بودن، اهل نظر بودن، اعتماد، سادگي، همكاري، نظم، تكليف گرايي، تلاش براي پيشرفت و احتياط بود. دو گروه در مؤلفة افسردگي نمرات برابري به دست آوردند.
مطالعة چهارم: بررسي و مقايسة مدل ابعادي پنج عاملي و مقولهاي در افراد معتاد و بهنجار، در راستاي سبب شناسي، پيشگيري و درمان اعتياد به عنوان يك معضل رواني- اجتماعي و موضوع پژوهش حاضر بررسي خودشناسي انسجامي، صفات شخصيت و اختلالات شخصيت در معتادان و مقايسة آن با گروه نمونة بهنجار (دانشجويان) ميباشد.
جامعة آماري پژوهش حاضر داراي دو گروه نمونة معتاد و بهنجار كه شامل جامعة معتادان و جامعة دانشجويان دانشگاهها ميباشد. گروه نمونة معتادان حجم 111 نفر و نمونة دانشجويان 372 نفر را شامل ميشدند.
در اين پژوهش از مقياس خودشناسي انسجامي[1] استفاده شده است. در اين مقياس، خودشناسي از دو مرحلة تجربهاي و تأملي تشكيل شده است، كه به صورت درهم تنديده عمل ميكنند. مقياس مذكور 12 ماده دارد كه بر اساس يك مقياس ليكرت پنج درجهاي پاسخ داده ميشوند. طي چندين مطالعه، پايايي و روايي اين مقياس به تأييد رسيده است.
همچنين متغير اختلال شخصيت در اين پژوهش با استفاده از پرسشنامة تشخيصي شخصيت مورد سنجش قرارگرفت. اين پرسشنامه، يك پرسشنامة خود سنجي است كه بر اساس معيارهاي تشخيصي اختلالات شخصيت درDSM تدوين شده است. در اين پرسشنامه از آزمودني در مورد احساسات، افكار و تمايلات و عملكردهايش در طي سالهاي گذشته پرسش ميگردد. و همچنين از پرسشنامة شخصيت IPIP_NEO استفاده شده است. اين پرسشنامه بر اساس الگوي پنج عاملي شخصيت توسط گلدبرگ براي سنجش ابعاد پنج گانه و مؤلفه هاي سي گانة شخصيت ساخته شده است.
اين پژوهش از نوع طرحهاي پس رويدادي دو گروهي ميباشد كه پژوهشگر سعي ميكند حاصل اين آزمايش يا رخداد را با علل وابسته به آن مربوط سازد.
براي تحليل دادههاي اين پژوهش از روشهاي آمار توصيفي، آلفاي كرونباخ، محاسبة همبستگي دو متغير و نيز تحليل واريانس (MANOVA) با استفاده از نرم افزار SPSS بهره گرفته شده است.
نتايج اين مطالعه بر روي دوگروه نمونة معتاد و بهنجار حاكي از تفاوت گروهها در شاخص خودشناسي انسجامي و شيوع بالایِ اختلالات شخصيت ضداجتماعي، مرزي، گسيخته وار، بدگمان و گسيخته گون در نمونة معتادان بود. همچنين نتايج پژوهش در سطح مؤلفه ها، حاكي از ميزان بالاتر خشم (خصومت)، تكانشگري، هيجانهاي مثبت و ميزان پايينتر خودپايي، تخيل، عمل متنوع و احتياط در ميان معتادان بود. در اين ميان تفاوت مؤلفه هاي خشم و خصومت، تكانشگري، تخيل و احتياط با مطالعة قبلي همراه است.
مطالعة پنجم: بررسي نقش نيازهاي بنيادي رواني، خودشناسي، مشكلات شخصيتي، استرس روزمره و حمايت اجتماعي در سوءمصرف مواد بود. در قسمت آخر پژوهش به جاي نگاه مؤلفهاي به صفات (مقولهاي يا ابعادي) شخصيتي خطرساز در اعتياد صفات سازش نايافتة آن به شكل كلي مد نظر قرار ميگيرند.
سوءمصرف مواد چند وجهي و چند عاملي است و عوامل مختلف رواني، اجتماعي، فرهنگي و ژنتيك در اين زمينه دخيل هستند، و همچنين شواهد پژوهشي متعددي نشان ميدهد كه اختلالات شخصيت در ميان معتادان شيوع بالايي دارد. يافتههاي قسمتهاي قبل پژوهش نيز نشان دادند كه شخصيت ضداجتماعي، مرزي، گسيختهوار، بدگمان و گسيختهگون در معتادان بالاتر از دانشجويان است.
در اين قسمت از پژوهش، در كنار الگوي كلي سازش نايافتة شخصيت، نقش فرآيندهاي خودشناسي، حمايت اجتماعي و رويدادهاي استرسزا در سوءمصرف بررسي و وزن هر يك از آنها در پيش بيني مقايسه ميشود.
جامعة پژوهش مورد مطالعه، جمعيت غيرباليني ايران و جامعة معتادان ايراني بود كه 940 نفر شامل 424 كارمند ساكن تهران، 413 دانشجوي دانشگاه تهران و 103 نفر معتاد مراجعه كننده به كلينيك شهرداري منطقة 12 تهران جهت ترك اعتياد بودند و روش انتخاب نمونه نيز به صورت نمونة در دسترس بوده است. ابزارهاي مورد استفاده به شرح زير بوده است:
1. پرسشنامة كلي ارضاء نيازهاي بنيادي (BUS):
نيازها مواد لازم براي بقا و رشد ارگانيسم هستند كه باعث بروز انگيزه ميشوند. نيازهاي بنيادي عبارتند از: خود مختاري، شايستگي، ارتباط و دلبستگي. وقتي اين سه نياز ارضاء شوند خود انگيزشي و سلامت روان افزايش مييابد. خود مختاري يعني دروني شدن علت رفتارها و احساس آزادي در انجام رفتار. شايستگي يعني احساس خودكارآمدي و تقويت استعدادهاي دروني. ارتباط و دلبستگي نيز عبارت است از ايجاد روابط راضي كننده و ارضاء كننده با ديگران به طوري كه بتوان آزادي، مراقبت و صميميت بوجود آورد. در اين پژوهش ارضاء يا عدم ارضاء نيازهاي رواني بنيادي با استفاده از پرسشنامة كلي ارضاء نيازهاي بنيادي سنجيده شده است. اين مقياس 21 سؤالي ميزان حمايت از نيازهاي خودمختاري، شايستگي و ارتباط با ديگران را ميسنجد.
2. مقياس تصديق اعتياد (AAS):
مقياس تصديق اعتياد از MMPI استخراج شده است كه شامل 13 گزينة تستي میباشد كه برای شناسايي اعتياد به الكل يا مواد تنظيم شده است. در اين پرسشنامه به صورت مستقيم در مورد ابتلاء ء به اعتياد از فرد سؤالاتي پرسیده میشود. اين مقياس در مطالعات متعدد از ويژگيهاي روان سنجي خوبي برخوردار بوده است.
3. مقياس خودشناسي انسجامي:
خودشناسي يك فرآيند روان شناختي سازش يافته، پويشي و انسجامي است كه به شكل زمانمند عمل كرده و داراي دو وجه تجربهاي و تأملي است. خودشناسي تجربهاي، پردازش خبر پذيراي تغييرهاي لحظه به لحظه و جاري خود است و امكان پردازش و تمايز بين محتواي تجارب جاري خود را براي فرد فراهم ميكند. خودشناسي تأملي نيز پردازش خبر فعال از خود در خصوص تجربة گذشته است و به تحليل تجربة گذشته از طريق پردازشهاي شناختي عالي تر ميپردازد.
به منظور سنجش خودشناسي در اين پژوهش از مقياس خودشناسي انسجامي استفاده شده است كه داراي 12 گويه بوده كه بر اساس يك مقياس ليكرت پنج درجهاي پاسخ داده ميشوند. طي چندين مطالعه روايي و پايايي اين مقياس به تأييد رسيده است.
4. پرسشنامة مشكلات بين فردي (IIP):
در اين پژوهش مشكلات شخصيت به طور كلي و توسط فرم كوتاه پرسشنامة مشكلات بين فرديIIP سنجيده شده است، كه شامل 29 سؤال است كه بر اساس يك مقياس پنج درجهاي ليكرت پاسخ داده ميشود كه نمرة معكوس ندارد. اين فرم خلاصه شده براي سنجش وجود يا عدم وجود اختلالات شخصيت در نمونة مورد نظر استفاده شده است.
5. پرسشنامة استرس هفتگي (WSA):
در بيشتر تعاريف استرس بر ارتباط بين فرد و محيط تأكيد شده است و استرس را نتيجة فرآيند ارزيابي فرد دانستهاند، ارزيابي اين كه آيا منابعي كه فرد در اختیار دارد براي مواجهه با تقاضاهاي محيطي كافي هستند يا خير. در پژوهش حاضر رويدادهاي منفي زندگي به عنوان منبع استرس يعني استرسور در نظر گرفته شده اند. كه اين استرسهاي كوچك كه در طول هفته به فرد وارد ميشود توسط پرسشنامة استرس هفتگي (WSI) سنجيده شده است.
6. مقياس چند وجهيِ حمايت اجتماعيِ ادراك شده (MSPSS):
حمايت اجتماعي عبارت است از اين احساس كه ديگران، فرد را دوست دارند، براي او ارزش قائلاند و آماده اند تا در صورت لزوم به او كمك كرده و پشتوانة عاطفي او باشند. حمايت اجتماعي ادراك شده زماني است كه شخص ميداند اگر نيازي داشته باشد در خانواده، دوستان و بستگان حداقل يك نفر يا بيشتر در دسترس خواهند بود. ميزان حمايت اجتماعي در اين پژوهش با استفاده از مقياس چند وجهيِ حمايت اجتماعيِ ادراك شده (MSPSS) سنجيده ميشود. مواد اين مقياس در اين پژوهش ترجمه و ارزيابي شده و بر اساس يك مقياس ليكرت 7 درجهاي پاسخ داده ميشوند. كه سه منبع حمايت را ارزيابي ميكند: خانواده، دوستان و ديگران.
7. مقياس هوشياري (MAAS):
حالتي از توجه كردن و آگاه بودن از آن چه در لحظة حال رخ ميدهد را هوشياري ميگویند. در اين پژوهش هوشياري آن چيزي است كه به وسيلة مقياس هوشياري (MASS ) سنجيده ميشود. اين مقياس از پايايي خوبي برخوردار است.
جمعيت مورد مطالعه در اين پژوهش حدود 849 نفر بودند كه از بين جمعيت دانشجو و عادي ساكن تهران و كارمندان مراكز مختلف نظير دانشگاه تهران، بيمارستانها و درمانگاهها و معلمان انتخاب شده بودند. روش اين پژوهش، همبستگي بود و دادهها با استفاده از رگرسيون چند متغيره و تحليل واريانس تحليل شدند.
به طور كلي نتايج پژوهش حاكي از اهميت بالاي خودشناسي انسجامي و نيازهاي بنيادي نسبت به حمايت اجتماعي و استرسهاي روزمره در پيش بيني اعتياد بود. اين توان پيشبيني بيش از مشكلات شخصيتي، در پيش بينيِ سوءمصرف مواد استفاده میشد. 1) به عبارتي ديگر، وزن متغيرهاي ياد شده در پيش بيني سوءمصرف به ترتيب عبارت بود از خودشناسي انسجامي، نيازهاي بنيادي رواني، حمايت اجتماعي ادراك شده و هوشياري. 2) بررسي تعاملها با استفاده از معادلات ساختاري نشان داد حمايت اجتماعي در تعامل با نيازهاي بنيادي ميتواند به عنوان سپري در مقابل اختلالات شخصيتي عمل كند كه واسطة ابتلاء به سوءمصرف است.
انتخاب حالت کور رنگی
سرخ کوری سبز کوری آبی کوری سرخ دشوار بینی سبز دشوار بینی آبی دشوار بینی تک رنگ بینی تک رنگ بینی مخروطیتغییر اندازه فونت:
تغییر فاصله بین کلمات:
تغییر فاصله بین خطوط:
تغییر نوع موس:
تغییر نوع موس:
تغییر رنگ ها:
رنگ اصلی:
رنگ دوم:
رنگ سوم: