عنوان طرح:
مقايسة دلبستگي به مادر، پدر و گروه همتا در نوجوانان بدون سابقة مصرف مواد اعتيادآور با نوجوانان سيگاري و نوجواناني كه وابسته به ساير مواد اعتيادآور هستند.
بهاره غفوري
1385
مقدمه
دلبستگي به عنوان يك كيفيت ارتباطي با ايجاد وتقويت پيوندهاي عاطفي ايمن، تعامل فرد با محيط را تسهيل ميكند و زمينة رشد رواني – اجتماعي او را مهيا ميسازد و اگر به خوبي شكل بگيرد و پرورش يابد به عنوان عامل محافظ در برابر سوءمصرف و وابستگي به مواد عمل ميكند.
روان شناسيِ تحولي، پيوند عاطفي را كه بين نوزاد و مادر پديد ميآيد، دلبستگي مينامد. اين دلبستگي درطول زمان داراي ثبات است و نقش مهمي در بهداشت رواني افراد دارد. وقتي كودك موضوع دلبستگي خود (مادر يا جايگزين مادر) را پاسخگو، مسؤوليتپذير، در دسترس و پذيرا تجربه مينمايد، در او دلبستگي ايمن شکل ميگيرد. اين گونه افراد دوست داشتن و دوست داشته شدن را تجربهكرده و درنوجواني و بزرگسالي با راحتي، گرمي و اشتياق بيشتري وارد رابطة صميمانه و ياري متقابل با ديگران ميشوند. در روابط احساس اعتماد، تعهد و مسؤوليت بيشتري درقبال ديگري پيدا میكنند و متقابلاً از سوي ديگران نيز بيشتر حمايت ميشوند و از اين رهگذر خود نيز احساس مثبتتر واعتماد به نفس بالاتري پيدا خواهند كرد كه به خودي خود عاملي محافظ در برابر آسيبهاي رواني – اجتماعي ازجمله رفتارهاي وابستگي خواهد بود. اما افرادي که در تعاملات اوليه مادر را پاسخگو، پذيرا و در دسترس تجربه نكنند، درآنها سبك دلبستگي ناايمن اجتنابي[1] شکل ميگيرد. چنين افرادي درنوجواني و بزرگسالي نسبت به اطرافيان (دوست، همسر، همكار،...) بااحتمال بيشتري ناايمن بوده خودرا به شكل مردم گريز نشان ميدهند. زماني كه موضوع دلبستگي كودك نقشي بي ثبات وغيرقابل پيش بيني درقبال او اتخاذ كند، دلبستگي ناايمن دوسوگرا [2] در كودك شكل ميگيرد. تجربه ناامني در رابطة دلبستگي با مشخصههاي بي اعتمادي، آسيب پذيري، حساسيت و مشكلات ارتباطي همبستگي دارد. محققان برنقش راهبردهاي جبراني كودكان ناايمن براي غلبه بر عواطف منفياي كه تجربه ميكنند، به عنوان يك عامل خطر درسلامت رواني تأكيد كردهاند. افراد مستعد به رفتار وابستگي به مواد بيشتر از ديگران سابقة تجربة دلبستگي ناايمن ترميم نشده را دارند. زيرا افرادي كه در كودكي پيوندي نا ايمن داشته اند، در نوجواني و بزرگسالي به راحتي نميتوانند وارد روابط صميمانه با اطرافيان شوند ورفتار آنها به شكل مردم گريزي[3] يا اضطراب / دودلي[4] خود را نشان ميدهد. چنين ويژگيهاي شخصيتي، افراد را مستعد براي رفتار وابستگي ميكند، برعكس پيش بيني ميشود كه دلبستگي ايمن ميتواند به عنوان عامل محافظ در برابر اختلالات رفتاري وابستگي عمل كند. با اين حال با توجه به اهميت مبحث دلبستگي و علیرغم تأثير آن در پیدايش بسياري ازاختلالهاي روان شناختي،كيفيت رابطة اين مؤلفه با وابستگي به سيگار و ساير مواد اعتيادآور كمتر مورد بررسي پژوهشگران ايراني قرارگرفته است. توصيف سبكهاي دلبستگي نوجوانان مصرف كنندة سيگار و سوءمصرف كنندة مواد اعتيادآور و مقايسة سبكهاي دلبستگي اين گروه با افراد بهنجار از نقطه نظر شناسايي متغيرهاي خانوادگي تأثيرگذار بر مصرف سيگار و سوءمصرف مواد اعتيادآور ازضرورت و اهميت ويژهاي برخوردار است که ميتوان با استفاده از يافته هاي اين گونه مطالعات به ايجاد بستري مناسب براي آموزش به اعضاي خانواده، والدين و مراقبان نوزاد وكودكان در مورد دلبستگي و ايجاد پيوندهاي عاطفي ايمن درون خانوادگي و اهميت آن به عنوان عاملي محافظ در برابر رفتارهاي بيمارگونه (پاتولوژيك) از جمله رفتارهاي وابستگي اقدام نمود.
هدف پژوهش
هدف پژوهش حاضر مقايسة دلبستگي به مادر، پدر وگروه همتا در نوجوانان بدون سابقة مصرف مواد اعتيادآور با نوجوانان وابسته به سيگار و نوجوانان وابسته به مواد اعتيادآور غيرقانوني، ميباشد.
روش پژوهش
پژوهش حاضر يك پژوهش مقطعي[5] محسوب ميشود. جامعة مورد مطالعة اين پژوهش را كلية نوجوانان 16 تا 20 سالة ساكن شهر تهران تشكيل ميدهند. در روش نمونه گيري براي انتخاب نوجوانان پسر و دختر كه سيگاري و معتاد نبودند و نوجوانان پسر سيگاري از روش تصادفي ساده استفاده شد و براي انتخاب دختران سيگاري و دختران و پسران معتاد از روش گلوله برفي استفاده گرديد. اين نمونه ها درپاركهاي نسبتاً بزرگ درنقاط مختلف شهر به طور تصادفي انتخاب شدند. درکل حجم نمونه 66 نفر میباشد که 24 نفر از شركت كنندگان را نوجوانان سيگاري، 18 نفر نوجوانان وابسته به ساير مواد اعتيادآور و 24 نفر ديگر را نوجوانان بدون سابقة مصرف مواد اعتيادآور تشكيل ميدهند. ابزار پژوهش فهرست دلبستگي به مادر، پدر و گروه همتا (نمونة اصلاح شدة IPPA) با 25 گويه در طيف سني 20-16 سال و در ساختار ليكرت ميباشد دراين پرسشنامه دلبستگي بر مبناي 2 شاخصِ مثبتِ درجة اعتماد وكيفيت ارتباط و يك شاخص منفي ازخود بيگانگي اندازه گيري ميشود. اين پرسشنامه از نظر پايايي دروني (آلفاي كرونباخ) دلبستگي به مادر 87%، دلبستگي به پدر 89% و دلبستگي به دوستان 92% بود (كرنبرگ و همكاران، 1999). پايايي فرم ايراني آن نيز آلفاي كرونباخ مجموعاً براي 75 سؤال 78%، به تفكيك براي مادر 70%، براي پدر 74% و براي دوست 76% بود.
ازنظر روايي، اولين بار درسال 1987 سازندگان اين ابزار امتيازهاي كسب شده را با درجة سازگاري مثبت خانوادگي آزموده و همبستگي مثبتي را يافتند. درتجارب بعدي آنها، درتحقيق ديگري درسال 1991 دريافتند كه نمره دلبستگي كمتر دراين ابزار، با تشخيص باليني افسردگي رابطة معنی داري دارد. براي بررسي روايي فرم ايراني، پس از تكميل شدن پرسشنامه هايي كه ازقبل كدگذاري شده بود، بخش سؤالات تستي IPPA از صفحات مربوط به سؤالات باز تفكيك شد بخش سؤالاتِ باز پرسشنامه درزمينة دلبستگي به مادر، پدر و دوست، توسط 3 داور به طور جداگانه از5 - 1 نمره دهي شد و همبستگي ميانگين اين نمرات با نمرات به دست آمده از IPPA محاسبه شد (حساسيت = 80% و ويژگي = 60%).
بحث و نتيجه گيري
نتايج پژوهش حاضر نشان داد كه ميانگين نمرة كل دلبستگي به مادر و پدر در گروه معتادان كمتر از دو گروه ديگر يعني سيگاريها و غيرسيگاريها است كه اين يافته با نتايج مطالعاتي که رابطة بين سبكهاي دلبستگي و اغلب اختلالات روان شناختي شامل اختلالات خلقي، اضطرابي شخصيت و سوءمصرف مواد را مورد مطالعه قرار دادهاند، همسو ميباشد.
طبق نظرية خود شيفتگي كوهات معتادان افرادي هستند كه از تجربيات دردناك ناشي از سرخوردگيهاي شديد در ارتباط با مادر رنج ميبرند و بيتوجهي مادر به نيازهایشان باعث ميشود كه به خوبي در جهت تنظيم اعمال و تنشهاي خويش موفق نشوند و در نتيجة ساختارهاي رواني را كه بتواند از درون كنترل اعمالشان را بر عهده بگيرد، شكل ندهند. از اين رو اين افراد نسبت به جريانها و اشياي بيروني وابسته باقي ميمانند و به اين ترتيب براي جبران كاستيهاي درون رواني خويش اقدام به مصرف مواد ميكنند. بر اين اساس ميتوان از تجربيات آسيبزاي دوران كودكي كه مربوط به سرخوردگيهاي شديد در ارتباط با مادر است، به عنوان يكي از مكانيسمهاي تأثيرگذار بر كاهش نمرة دلبستگي اين افراد نسبت به مادر و پدر استفاده نمود. همچنين با توجه به نظرية روزنفليد معتادان افرادي مضطرب، افسرده و داراي احساس ناامني ميباشند و به دليل حمايتها و رسيدگيهاي ناكافي مراقب، در دوران اولية رشد (سالهاي اولية زندگي) ميزاني از افسردگي، اضطراب و احساس ناامني را تجربه كردهاند و تا ساليان سال اين آسيب ديدگيهاي رواني به صورت پايدار در وجود آنها باقي مانده است. بدين ترتيب چنين افرادي در بزرگسالي، مصرف مواد را به عنوان يك عامل دفاعي در مقابل اين حالات نامطلوب به كار ميگيرند. بر اين اساس ميتوان از حمايتها و رسيدگيهاي ناكافي مراقب در دوران اولية رشد كه منجر به احساس ناامني و افسردگي در اين افراد ميشود به عنوان يكي از مكانيسمهاي تأثيرگذار بركاهش نمرة دلبستگي نسبت به مادر و پدر اشاره نمود.
بروك و همكاران نيز بر نقش دلبستگي ميان والد و كودك تأکيد دارند و معتقدند سبک تعامل خانوادگي سه پيآمد را در بر دارد، الف: رشد شخصيتي مناسب و سازش يافته در نوجوان، ب: عدم برقراري ارتباط با همسالاني كه مصرفكننده مواد هستند، ج: مصرف كم يا عدم مصرف مواد توسط نوجوان. بر اين اساس وجود مشكلات ارتباطي و خانوادگي بيشتر در سبك تعامل خانوادگي معتادان ميتواند كاهش نمرة دلبستگي را در اين افراد توجيه نمايد.
از ديگر نتايج پژوهش حاضر اين است كه ميانگين نمرات اعتماد به مادر، پدر و گروه همتا در گروه معتادان كمتر از دو گروه ديگر يعني سيگاريها و غيرسيگاري ها است. همچنين ميانگين نمرات ارتباط با مادر و گروه همتا در گروه معتادان كمتر از دو گروه سيگاريها و غيرسيگاريها است.
در تبيين يافتههاي حاصل ميتوان به اين نکته اشاره نمود كه فقدان اعتماد به خود و ديگران دو مشخصة اصلي افرادي محسوب ميشود كه دلبستة ناايمن بوده يا دلبستگي كمتري به مادر، پدر و خود دارند. فقدان اعتماد به خود قدرت مواجهه مطلوب فرد با موقعيتهاي استرسزا را كاهش ميدهد و استيصال و درماندگي روان شناختي را به فرد ناايمن تحميل ميكند اين استيصال و درماندگي به نوبه خود برحسب تجربههاي نامطلوب به احساس حقارت و اضطراب شخص دامن ميزند. همين احساس حقارت و اضطراب ميتواند مانع از آن شود كه فرد بتواند با مادر و پدر و همسالان خود ارتباط لازم را برقرار نموده و با آنها صميمي شود و در واقع كاهش نمرات دلبستگي در اين افراد ميتواند توجيهي براي كاهش نمرات، اعتماد، ارتباط با مادر، پدر و گروه همتا در معتادان باشد.
پيشنهاد
1- جهت ايجاد پيوندهاي عاطفي ايمن درون خانوادگي و پيشگيري ازشکل گيري سبک دلبستگي ناايمن برنامه هاي آموزشي گستردهاي تدارک ديده شود و از طُرُق مختلفي مانند رسانه هاي گروهي و... به ارتقاء سطح آگاهي و نگرش اقشار مختلف مردم در اين خصوص اقدام گردد.
2- با توجه به تعداد حجم نمونه مورد بررسي، قابليت تعميم نتايج پژوهش حاضر محدود بوده و باتوجه به اهميت موضوع، پيشنهاد مي شود، سبک دلبستگي معتادان با حجم نمونة بالاتري مورد مطالعه قرار گيرد.
3- سبک دلبستگي با ابزار دقيقتر و معتبرتري مورد بررسي قرارگيرد.
[1] - avoidant style
[2] - ambivalent style
[3] - avoidance
[4] - anxious / ambivalance
[5] - cross – sectional
انتخاب حالت کور رنگی
سرخ کوری سبز کوری آبی کوری سرخ دشوار بینی سبز دشوار بینی آبی دشوار بینی تک رنگ بینی تک رنگ بینی مخروطیتغییر اندازه فونت:
تغییر فاصله بین کلمات:
تغییر فاصله بین خطوط:
تغییر نوع موس:
تغییر نوع موس:
تغییر رنگ ها:
رنگ اصلی:
رنگ دوم:
رنگ سوم: