عنوان طرح:
ارزيابى سريع وضعيت سوءمصرف و وابستگى به مواد در ايران سال ١٣٨٦
هومان نارنجیها
همکاران طرح: حسن رفيعي، احمدرضا باغستاني، رؤيا نوري، پيمانه شيرينبيان، محمد حسن فرهادي، ليلا سليماننيا
1387
مقدمه
اعتياد پديدهاي است که از زمآن هاي دور در جوامع بشري وجود داشته است. درحال حاضر نيز با وجود پيشرفتهاي علمي و افزايش غيرقابل ترديد سطح شعور و آگاهي مردم، هم چنان در حال گسترش ميباشد و هرساله افراد زيادي را به کام خود ميکشد. اعتياد تنها جنبة فردي ندارد، بلکه يک آسيب اجتماعي محسوب ميشود و علاوه بر تهديد سلامت جسم و روان افراد بر جنبه هاي اجتماعي و اقتصادي جامعه نيز اثرات زيان آور و غيرقابل جبراني وارد ميسازد (عصاريان، 1383).
آمار و ارقام مطرح شده توسط سازمانهاي بين المللي به خوبي ابعاد اين مشکل را نشان ميدهد. براي مثال: برآورد محافظه کارانه برنامه بينالمللي کنترل مصرف مواد سازمان ملل متحد[1] (UNIDCP)، 80 ميليون نفر در سراسر جهان به طور مداوم مصرف کنندة هروئين و مواد افيونی ديگر گزارش شده است. در واقع اعتياد به مواد مخدر و سوءمصرف مواد به صورت يک معضل اجتماعي، رواني و بهداشتي درآمده است که کشورهاي مختلف و جوامع انساني را به شدت تهديد ميکند. روند رو به گسترش اعتياد، بنيادهاي جوامع را در ابعاد گوناگون اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي تحت تأثير قرار داده است.
تجربه کشورهايي که در امر مبارزه با مواد مخدر موفق بودهاند، نشان ميدهد اين موفقيتها مستلزم شناخت علمي جمعيت معتادان و استفاده از آن در امر پيشگيري اوليه و ثانويه با توجه به متغيرهاي بومي و منطقهاي بوده است (کورنر و نوردويک[2]، 2007).
سياستگذاران عرصة اعتياد براي روزآمد کردن اطلاعات و يافته هاي خود به منظور طراحي برنامه هاي مؤثرتر در اين حوزه نيازمند پژوهشهايي هستند که در اسرع وقت چشم اندازي از وضعيت موجود اعتياد را در اختيار آنان قرار دهد و از سوي ديگر پديده اعتياد به سبب چند وجهي بودن و همچنين تغييرات پنهاني و سريع نيازمند مداخلات جامع و دقيق و در عين حال سريع و پويا است. به زبان ديگر پایه و اساس سياستگذاري، برنامهريزي و انتخاب روشهاي مقابله با اعتياد، اطلاعات و آگاهي روزآمد از روند تغييرات پديده اعتياد در طول زمان است. تغيير الگوي مصرف و خصوصيات افراد مصرف كننده، از جملة اين تغييرات است كه بدون علم به آنها سياستگذاري در حوزههاي پيشگيري و درمان امكان پذير نخواهد بود. لذا لازم است با جمع آوري و تحليل اطلاعات به شكلي سريع، موجز و كاربردي، تصويري از پديدة اعتياد را در هر مقطع ثبت كرد تا از كنار هم قرار دادن اين تصاوير، بتوان تحولات پديده را نيز شناسايي و احتمالاً پيشبيني كرد.
ارزيابيهاي سريع ميتوانند به سياستگذاران کمک کنند تا در مورد نوع مداخلات لازم که بايد طراحي و اجرا شوند، تصميمهاي صحيحي اتخاذ نمايند.
منظور ما نيز از ارزيابي سريع وضعيت سوءمصرف و وابستگي به مواد كه ميبايد هرسال يك بار انجام شود، چنين كاري است. بايد توجه داشت که ارزيابي سريع وضعيت سوءمصرف مواد تنها يكي از روشهاي جمع آوري اطلاعات است كه براي شناسايي پديدههاي پنهان نظير اعتياد، طراحي و بررسي مفيد بودن مداخلات مورد نياز آن صورت مي گيرد. اما تحليل وضعيت با هر روشي كه انجام شود، در نهايت بايد قادر باشد توصيفي از وضعيت اعتياد را در اختيار مسؤولان و سياستگذاران کشور در حوزة مواد مخدر قرار دهد تا آنها بتوانند براساس وضعيت کنوني و تغييراتي که در روند وضعيت مصرف مواد در کشور رخ داده است، به طراحي مداخلات مناسب بپردازند.
اهداف تحقيق
هدف کلي اين مطالعه عبارت است: «بررسي وضعيت سوءمصرف و وابستگي به مواد اعتيادآور در ايران».
و برخي از مهمترين اهداف اختصاصي مطالعة حاضر عبارتند از:
· کسب اطلاعات روزآمد در مورد ويژگيهاي افراد سوءمصرف کننده و وابسته به مواد در ايران
· تخمين تعداد افراد معتاد در کشور
· شناخت الگوي مصرف مواد (نوع ماده، روش مصرف و غيره)
· شناخت عوامل مرتبط با آغاز و تداوم مصرف مواد در ايران
· شناخت وضعيت درمان معتادان ايراني
· شناخت وضعيت بيماريهاي ايدز و هپاتيت در بين معتادان ايراني
· شناخت رفتارهاي پرخطر در ميان معتادان ايراني (تزريق مواد، روابط جنسي و غيره)
· شناخت وضعيت ارتکاب جرم در ميان معتادان ايراني
· تعيين ميزان هزينه هاي صورت گرفته توسط معتادان در الگوي رايج مصرف در کشور
روش تحقيق
اين پژوهش يک تحقيق زمينه يابي ازنوع مقطعي ميباشد که به منظور ارزيابي وضعيت سوءمصرف مواد در ايران انجام پذيرفته است. در اين قبيل مطالعات، اطلاعات مورد نياز دريک مقطع زماني خاص از نمونه اي که معرف جامعة آماري مورد نظر باشد، جمع آوري ميگردد. همان طور که هدف از ساير تحقيقات زمينهيابي توصيف، تبيين وکشف پديدههاي مورد بررسي ميباشد. ارزيابي سريع نوعي روش مطالعه است که بنابر ماهيت ويژة خود تا حدود زيادي به اين خواستهها جامه عمل مي پوشاند. از خصوصيات اين روش ميتوان به موارد زير اشاره كرد: سرعت بالاي جمع آوري اطلاعات در مقايسه با ساير روشها، انعطاف پذيري بر اساس شرايط موجود در هر جامعه، ادغام، روشهاي كمّي و كيفي مطالعه، هزينة كم و مقرون به صرفه بودن، بررسي اسناد و مدارک موجود و مستند سازي نيازهاي جامعه، امکان مقايسه در طول زمان براي تحليل روند. در اين روش براساس شرايط بومي و ويژه منطقه ميتوان مدلهاي خاصي را براي جمع آوري و ساماندهي اطلاعات طراحي کرد و از روشهاي گوناگون کمّي و کيفي براي رسيدن به جمعبندي نهايي بهره برد. در اين روش تنها به اطلاعات معتادان بسنده نميشود و از ساير منابع اطلاعاتي مانند خانوادهها، مسؤولان، درمانگران و ساير اطلاعات موجود نيز استفاده ميشود.
جامعة آماري: با توجه به بومي بودن فرهنگ اعتياد در استانهاي مختلف کشور، 27 استان کشور براي تکميل اطلاعات پرسشنامه اي انتخاب شدند و مرکز هر استان به عنوان حوزة اصلي نمونه گيري قرار گرفت. در اين ميان استانهاي گلستان، خراسان شمالي و خراسان جنوبي به علت تأخير در همکاري معاونت پيشگيري بهزيستي استانهاي مذکور با مؤسسة داريوش از مطالعه حذف شدند. حجم نمونه: براساس مدل ارزيابي سريع در صورتي که بتوان با تعداد اندکي از نمونه، الگوي غالب را تشخيص داد و به اهداف مطالعه دست يافت به همان تعداد محدود بسنده ميشود و گزارش نهايي تهيه خواهد شد. در مرور منابع چيزي به عنوان روش تعيين حجم نمونه در مدل ارزيابي سريع ذکر نشده است. در ارزيابي سريعي که در سال 1377 در کشور انجام شد، تعداد 150 نمونه از 10 منطقه نمونة کشوري با مشابهت هاي فرهنگي و اجتماعي انتخاب گرديد که همان 150 نفر به 3 گروه (50 نفر زندان، 50 نفر مراکز درمان و 50 معتاد خياباني) تقسيم شد. در ارزيابي سال 1383 بعد از در اولويت قرار دادن روش مصرف تزريق در بين معتادان و شيوع 5/21 درصدي مصرف تزريقي مواد در طول عمر براساس مطالعة ارزيابي سريع وضعيت سوءمصرف مواد در ايران تعداد مورد نياز اين بررسي در کل کشور 4502 نفر برآورد گرديد.
در سال 86 به علت آن كه بتوانند اطلاعات را به صورت استاني نيز مورد تجزيه و تحليل قرار دهند، تعداد نمونه افزايش يافت به طوري كه با حدود 22 درصد سابقة تزريق در طول عمر و اولويت دانستن آن حجم نمونه 225 نفر تخمین زده شد.
بعد از اين مرحله تعداد معتادان بر اساس جمعيت مرکز هر استان درصدبندي شد و تعداد نمونه استانها به طور مشخص ذکر گرديد. به طور مثال جمعيت مورد نياز در تهران با مشهد و مشهد با شهرکرد فاصلة بسياري داشتند كه جزئيات اين نمونه ها در جدول نمونه هاي استاني منعكس گرديده است. جمعيت مورد مطالعه و شيوة نمونه گيري: سه گروه معتادان خياباني، زنداني و مراجعان به مراکز درماني به عنوان منابع استخراج اطلاعات انتخاب شدند. از ميان 426808 نفر موارد کل دستگيري در سال 85 به جرائم مرتبط مواد مخدر و جمعيت 289957 نفري دستگير شدگان به جرم اعتياد از جمعيت 2 ميليون نفري معتادان و افراد مصرف کنندة تفنني اين جمعيت حدود 5/14 درصد خواهد بود که با اعمال آن در 225 نفر نمونه تحقيق به رقم 30 نفر خواهد رسيد از سوي ديگر به علت آن که اين افراد دستگير شده، همه جرمشان ثابت نميشود عدد 68491 نفري زنداني به جرم اعتياد نيز مد نظر قرار گرفت که اين رقم در 2 ميليون نفر جمعيت معتادان به 5/3 درصد ميرسد، که با لحاظ کردن در 225 نفر به عددي حدود 8 خواهيم رسيد که تيم تحقيق براي هر استان عدد 20 را در زندانها به طور ميانگين انتخاب نمود.
براي تعداد معتادان مراجع به مراکز درماني نيز در کل کشور تنها آماري که وجود داشت جمعيت حدود 200000 نفري مراجعان بود که از جمعيت حدود 2 ميليون نفري کل معتادان به 10 درصد ميرسيد. اين درصد نيز با اعمال در 225 نفر نمونه هر استان به حدود 20 نفر رسيد. البته در نهايت نمونههاي جمع شده از هر استان تقريبا به 2 برابر عدد پيشبيني شده رسيد که اين تغيير تعداد نمونه با آمار افزايش پذيرش مراکز درماني که طي سالهاي بعد ارائه گرديد (36969 نفر مراجع به مراکز سازمان بهزيستي و وزارت بهداشت طي سال 1385) مرتفع گرديد. در عمل بعد از توزيع پرسشنامه ها در سطح کشور، تعداد پرسشنامه هاي دريافت شده در هر حوزه به تفکيک عبارت بودند 1246 مورد از مراکز درماني، 580 مورد از زندانها و 5943 مورد از خيابان. در مورد تعداد نمونه هاي زندان و مراکز درماني نحوه نمونهگيري تصادفي بود و در مورد معتادان خياباني از روش نمونه گيري گلوله برفي استفاده شد. در اين روش از کساني که مورد مصاحبه قرار ميگيرند، خواسته ميشود تا افراد ديگري را در شبکة خودشان به مصاحبه گر معرفي کنند. اين فرآيند تا آن جا ادامه مييابد که يا حجم نمونه به حد نصاب برسد و يا اين که ديگر فرد يا اطلاعات جديدي به دست نيايد. اين فرآيند در پژوهش حاضر به اين ترتيب است كه يك معتاد بهبود يافته از يک منطقه به عنوان پرسشگر اولين مصاحبه را با يك معتاد آشنا انجام ميدهد. در پايان مصاحبه از او ميخواهد تا دو نفر معتاد ديگر را براي شرکت در پژوهش معرفي نمايد. سپس با يكي از آنها مصاحبه كرده و از او ميخواهد تا دو نفر ديگر را معرفي كند. اين روش تا تأمين حجم نمونه ادامه يافت.
ابزارهاي طرح: به منظور ثبت اطلاعات طرح، 5 پرسشنامه به شرح زير مورد استفاده قرار گرفت: 1) پرسشنامه 72 سؤالي با سؤالات بسته جهت ثبت اطلاعات معتادان: در اين پرسشنامه به دنبال ثبت اطلاعات دموگرافيک معتادان سعي شد تا با بررسي شاخصهايي، ويژگيهاي اقتصادي - اجتماعي معتادان نيز ثبت شود. در قسمت شغل طبق تعريف، کارگر ساده عبارت بود از کارگري که جهت ارائة خدمت نياز به هيچ گونه آموزشي ندارد (مانند افراد باربر) کارگر ماهر عبارت بود از فردي که به شغل کارگري مشغول است اما اين شغل نياز به دورههاي آموزشي خاص دارد (مانند: لولهکش) مشاغل خدماتي تخصصي نيز عبارت بود از مشاغلي که جهت ارائه خدمت نياز به دورههاي دانشگاهي دارند. مشاغل غيررسمي نيز هيچ گونه پايگاه مشخصي جهت ارائه خدمت ندارند (مانند: شيشه پاککنهاي سر چهارراه، ماشين شورهاي کنار خيابان و ... )
براي آماده سازي فضاي پرسشگري ابتدا با سؤالات مربوط به سيگار و الکل آغاز و سپس اين سؤالات در مورد اعضاي خانواده تکرار شد. در سؤالات اولين ماده، روش مصرف ماده، روش مصرف فعلي ماده، روش مصرف مادة غالب، روش مصرف در طول عمر و هزينه مصرف مواد استخراج شد. مصرف ساير داروهاي اعتيادآور نیز استخراج شد. در سؤالات حالات روحي و رواني فرد براي شروع مصرف در نظر گرفته شد تا در آن، مکان مصرف، شرايط مصرف، اولين فرد پيشنهاد دهنده و ... به منظور پيشگيري از بروز اعتياد مشخص شود. سن، مکان، موقعيت، شرکاي تزريق و تزريق مشترک در سؤالات گنجانيده شد. آزمايشهاي ايدز و هپاتيت و نتايج آنان سؤال گرديد و سابقة مسموميت و مراجعه به بيمارستان نيز درج شد. روابط جنسي با هم جنس، غيرهمسر، روشهاي پيشگيري نيز قيد گرديد. جرائم شامل سابقه دستگيري، زنداني شدن و دفعات آنها منظور شد. اقدام به ترک و سابقة مراجعه به مراکز درماني، اولين روش ترک، روشهاي بکار گرفته شده، مدت پاکي و هزينة درمان نيز قيد شد. ميزان حضور و تعداد افراد مصرف كننده تفنني پرسيده شد. 2) پرسشنامه 11 سؤالي جهت مصاحبه عميق با افراد معتاد به منظور استخراج تجربيات درمان، دستگيري و زندان تنظيم گرديد و پيشنهادهاي ارتقايي جهت بهبود خدمات و اقدامات لازم در اين خصوص نيز پرسيده شد. 3) پرسشنامه 10 سؤالي جهت مصاحبة عميق با خانواده معتادان به منظور استخراج نحوه آگاهي از شروع اعتياد فرد وابسته، واكنش اوليه خانواده و برخورد آنان و نحوه جلب رضايت وي براي درمان و نحوه همكاري آنان با فرد مدد جو طراحي گرديد. 4) پرسشنامه 9 سؤالي جهت مصاحبه عميق با افراد کليدي به منظور استخراج اطلاعات اين افراد نسبت به اتفاقات جديد در حوزه اعتياد در كشور و پيشنهادهاي آنان به منظور ساماندهي اوضاع فعلي و تجربيات شخصي آنان در برخورد با پديده اعتياد طراحي شد. 5) پرسشنامة 9 سؤالي از افراد مصرفكننده تفنني به منظور ثبت موارد قرار گرفتن در كنار افراد معتاد و درصد افراد معتاد در اين گونه جلسات طراحي شد.
بحث و نتيجه گيري:
آن چه در حوزه اعتياد در مقايسه با 3 سال گذشته رخ داده اين است كه ميزان گرايش به ماده هروئين آن هم به شكل جديد آن يعني كراك افغاني افزايش چشمگيري يافته است. هروئين در بالاترين ميزان آن در طول سالهاي گذشته حدود 20 درصد بود در حالي كه سود جويان مواد مخدر الگوي مصرف مواد را در ايران با ارائه اين نوع ماده جديد به هروئين تغيير دادند. به طوري كه در حال حاضر بيش از 45 درصد مصرف كنندگان مواد مصرفي غالب كشور را هروئين تشكيل ميدهد و نزذيك به 50 درصد معتادان كشور تجربة مصرف هروئين معمولي يا فشرده (كراك افغاني) را دارند (ماده فعلي).
با ورود حدود 500 هزار نفر از معتادان به خيل بيماران تحت درمان، آن چه در مقايسه با سالهاي گذشته انتظار ميرود اين است كه از جمعيت يك ميليون و پانصد هزار نفري تا يك ميليون و هشتصد هزار نفري معتادان تخميني كشور در سال 83 پانصد هزار نفر كم شود. ميتوان مشاهده كرد كه تخمين تعداد افراد معتاد كشور نيز رقمي در همين حدود انتظار را نشان ميدهد. تقريباً ميتوان گفت عدد محاسبه شده براي معتادان كشور به همين رقم كنوني نزديكتر است. با اين وجود اگر به همين اعداد و ارقام بسنده نكنيم و بخواهيم آن را با اعداد نتايج تحقيقات ديگر نيز مورد مقايسه قرار دهيم، خواهيم ديد كه در گزارش رسمي وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي كشور رقم معتادان تزريقي حدود 200 هزار نفر اعلام شده است كه با ضرب عدد 7/18 درصد معتادان تزريقي در جمعيت كلي معتادان به همان عدد حدود 200 هزار نفر خواهيم رسيد. از سوي ديگر جمعيت بيخانمان معتادان طي مطالعه فعلي و مطالعات پيشين بين 3 تا 5 درصد محاسبه شده است. اگر تعداد معتادان بر اساس تخمين هاي كارشناسانه كه بعضاً تا 6 ميليون معتاد نيز ذكر گرديده را بپذيريم، در جمعيت فرضي 3 ميليون نفري معتادان بايد بين 90000 تا 150000 نفر معتاد كارتُن خواب يا بيخانمان داشته باشيم؛ اما بعد از اجراي طرح دستگيري و ساماندهي معتادان خياباني كه در سال گذشته به نام طرح نجات در سراسر كشور اجرا گرديد، دستگيري جمعيت معتادان خياباني بعد از گذشت حدود 35 هزار نفر تكراري شد و ديگر فرد جديدي در سيستم دستگير و ثبت نگرديد. با توجه به موارد فوق ميتوان چنين گفت كه اگر جمعيت معتادان كارتُن خواب كشور حدود 40000 نفر باشد و آنها 3 درصد كل معتادان را تشكيل دهند، باز به رقم 1330000 نفري معتادان خواهيم رسيد. مگر آن كه بپذيريم كه جمعيت كارتُن خواب كشور در جمعيت فرضي 3 ميليوني معتادان كشور تنها 3/1 درصد را به خود اختصاص دادهاند كه اين فرضيه نيز با اين يافته كه اعتياد در تمامي لايههاي اجتماعي و اقتصادي جامعه يكسان رخنه كرده است منافات پيدا خواهد كرد و در آن صورت بايد بپذيريم كه بيش از 70 درصد معتادآن جامعه قشر متمول و غني كشور هستند. افزايش نسبي معتادان مجرد و كاهش سن مراجعان به مراكز درماني ميتواند نشانههاي از ورود مواد پرخطر در بازار مصرف باشد كه به علت عوارض شديد جسمي و روحي معتادان را سريعتر از ساير مواد به مراكز درماني ميكشاند.
حدود 6/44 درصد جمعيت معتادان را افراد زير 29 سال تشكيل ميدهند و حدود 60 درصد معتادان تحصيلات زير سطح دبيرستان دارند. جمعيت جوان معتاد و انفكاك آنان از سيستم آموزشي كشور خود عامل مهم و مؤثري براي بروز اعتياد در كشور محسوب ميگردد. جمعيت تفكيك شده معتادان بيكار از معتادان كار از دست داده (به علت اعتياد) نشان مي دهد از جمعيت معتادان تنها حدود 13 درصد بيكارند و ذكر پياپي اين مسأله نزد افكار عمومي كه علت اعتياد تنها نداشتن كار و مهيا نبودن شرايط ازدواج است و بس، ديگر جنبه علمي ندارد. بلكه بيكاري يك علت در كنار ساير علل محسوب ميگردد.
حدود نيمي از پدران مصرف كنندة سيگار و الكل در خانواده معتادان كشور گوياي نكتة ظريفي است كه نياز به بررسي بيشتر دارد اما به نظر ميرسد، تفاوت مصرف سيگار و الكل در پدران و برادران افراد معتاد در مقايسه با ساير افراد جامعه از تفاوت معنيداري برخوردار باشد كه در اين صورت ميبايست در مباني پيشگيري مورد نظر قرار گيرد. همچنين مصرف مواد در گروه قابل توجه پدران افراد معتاد كه الگوي ترياك در آنان غالب است نيز توجه خاص به كودكان پدران معتاد را ضروري ميسازد.
بر اساس محاسبات ميانگين سني معتادان در مقاطع گوناگون، معتادان کشور در 18 سالگي الکل و سيگار را تجربه ميکنند، در 23 سالگي معتاد ميشوند، در 24 سالگي ازدواج ميکنند، برخي در 26 سالگي تزريق ميكنند و در سن حدود 31 سالگي متاركه کرده يا طلاق ميگيرند. ميتوان گفت برخي افراد با زمينههاي اعتيادي ازدواج ميكنند و پس گذشت حدود 7 سال به زندگي مشترك خود پايان ميدهند. آن چه با وجود مواد مخدر جديد در بازار رايج كشور مشاهده ميشود و اين كه سهم بسياري از معتادان را در سنين پايينتر به درمان سوق داده نشان از عوارض سخت اين مواد دارد. لذا اين پيشبيني دور از ذهن نيست كه ميانگين سن زندگي مشترك آنان نيز طي سالهاي آينده كمتر از 7 سال شود.
نكته قابل توجه در امر درمان و تعداد معتادان اين است كه هر چه ميزان پذيرش درمان افزايش يابد قطعاً با توجه به درمان پذيري بهتر اعتياد در مراحل آغازين وابستگي، بيشتر درمان شدگان را افراد با شدت كمتر اعتياد تشكيل ميدهند و آن چه باقي خواهد ماند معتاداني با شدت اعتياد بالاتر و درمان دشوارتر و عوارض و تخريب وسيعتر خواهند بود. طبيعي است كه با وجود مواد صناعي و شيميايي جديد و افزايش موارد درمان، قطعاً تعداد معتادان با شدت كمتر كاهش خواهند يافت وافزايش شيوع الگوي تزريق از حدود 12 درصد به 18 درصد نيز دور از انتظار نخواهد بود. لذا هم چنان اين انتظار ميرود كه با افزايش پوشش درمان در كشور، باز شدت اعتياد افزايش يابد چرا كه جمعيت باقيمانده گروهي پر خطر، با سطح وابستگي بالا، عودهاي مكرر، رفتارهاي پرخطر و مجرمانه و ساير عوارض سخت اعتياد خواهند بود. پيشبيني مدلهاي كاهش آسيب با حداكثر كارايي و پوشش ميبايست در اولويت حوزههاي سياستگذار درماني قرار گيرد.
نكته قابل توجه ديگر اين است كه بسياري از افراد كليدي در مصاحبههاي عميق به اين نكته اشاره كردهاند كه اعتياد آن علائم و شواهد مصرف گذشته را ندارد. يا به عبارت ديگر مواد صنعتي جديد علائم خاصي در ظاهر فرد معتاد ايجاد نميكند. اين جا است كه رسانه هاي كشور نيز بايد اين مهم را مد نظر قرار دهند تا با به تصوير كشيدن چهرهاي از معتادان آخر خط بجاي كليه معتادان، ذهن آنان را به سوي نكتهاي انحرافي منحرف نكنند چرا كه همه بر اين باور شده اند كه معتادان چهرهاي مشخص دارند در صورتي كه چنين نيست و ديگر به راحتي نميتوان اعتياد را از چهره تشخيص داد.
عدهاي از افراد كليدي افزايش فعاليتهاي كاهش عرضه به ويژه دستگيري فروشندگان را از جمله اتفاقات جديد در حوزه مواد مخدر ميدانند. در عين حال تعدادي از افراد معتقدند که در حال حاضر اطلاع رساني در حوزة فعاليتهاي آگاهسازي بيشتر از قبل وجود دارد كه اين امر ميتواند دورنماي رو به ارتقاي رويكرد پيشگيري را در كشور نشان دهد.
همچنين شاخص ديگري كه از منظر برخي از افراد كليدي حاكي از رخدادي جديد در اين حوزه ميباشد، افزايش مشاركت افراد جامعه در قالب نهادهاي مردمي و گروههاي خوديار و مراكز اجتماع درمان مدار خصوصي و دولتي در برخورد با مواد اعتيادآور است كه نشان دهندة تغيير فضاي اجتماعي در برابر اين معضل ميباشد. عدهاي ديگر معتقدند در حال حاضر حجم بيشتري از مواد مخدر از طريق كشور ايران عبور ميكند كه ناشي از افزايش توليد در كشور افغانستان است. از سوي ديگر دسترسي به مواد اعتيادآور بسيار آسان ميباشد و افراد متقاضي مواد به راحتي امكان تهيه ماده مصرفي خود را دارند و در عين حال پايين آمدن قيمت مواد در بازار ميزان تقاضا را نيز افزايش داده است. لازم به ذكر است كه اكثريت افراد كليدي با تمركز و تأكيد بر نقش فرهنگ سازي از طريق رسانههاي عمومي اعم از تصويري، شنيداري و نوشتاري در ساماندهي وضعيت اعتياد اشاره ميكنند و معتقدند فعاليتهاي فرهنگي با باورهاي افراد مرتبط بوده و هرگونه تلاش آگاهانه در اين زمينه ميتواند تهنشست هاي فرهنگي يك ملت را كه به فراموشي سپرده شده يا از آن غفلت نمودهاند به خاطر آورده و با تقويت آن، افراد جامعه را به نيروي خود داشتهشان تجهيز نموده و در برابر آفات موجود به مبارزه سوق دهد. در واقع با اطلاع رساني مستمر و گسترده همراه با آموزش مستقيم وغير مستقيم با توجه به ماهيت مخاطب مورد نظر، همچنين توسعه امكانات ورزشي و فرهنگي در سطح كشور و فراهم نمودن شرايط مناسب براي رفع نيازهاي گروههاي متفاوت سني در جامعه اعم از فرهنگي و اقتصادي با تكيه بر جمعيت جوان كشور، به صورت نظري و عملي توانستهايم با اين پديده برخورد كنيم و در جهت ساماندهي آن گام برداريم. همچنين تعدادي از افراد معتقدند ساماندهي وضعيت اعتياد با اطلاع رساني و آموزش در سطح كشور با تمركز بر خانوادهها، ميسر ميشود و غالب افرادي كه با اتكا به اين رويكرد نظر خود را بيان كردهاند، باور دارند كه اطلاع رساني با هدف پيشگيري فرآيندي است كه بايستي از كودكي آغاز شود بنابراين گنجاندن موضوع مواد اعتيادآور در كتابهاي درسي از مقطع دبستان تا دبيرستان امري ضروري به نظر میرسد. يكي از افراد كليدي در استان تهران ميگويد: "شايد تكراري باشد ولي هنوز هم ضعف آموزش و فرهنگ سازي عمده دليل روي آوردن به اعتياد است حتي قشر تحصيل كرده هم در مورد اعتياد بسيار كم اطلاع هستند و به اين دليل است كه طبقة تحصيل كرده جامعه نيز امروزه به كثرت قابل ملاحظهاي گرفتار مواد مخدر شدهاند."
آن چه در نتايج آغاز مصرف مواد از اين تحقيق استخراج ميگردد، اين است كه حدود نيمي از معتادان بدون دليل مشخص مصرف مواد را آغاز كرده اند و درصد بسياري علت آغازين مصرف را تفريح،كنجكاوي و كسب لذت عنوان نمودهاند. اين جاست كه بايد در برنامههاي پيشگيرانه بيش از گذشته بر اين عوامل تمركز نمود. چرا كه هنوز بسيارند کسانی كه معتقدند مشكلاتي مانند شكست عشقي، مشكلات جنسي، ورشكستگي و بيكاري عوامل اصلي ايجاد كنندة اعتيادند. امروزه ميتوان آغاز اعتياد را در گروهي از معتادان ناشي از بي غمي و لذت جويي صرف دانست. همچنين 33 درصد مصرف آغازين در منزل دوستان بوده و در مجموع 51 درصد اعتياد در منزل آغاز شده است كه اين جا نقش نظارتي ضعيف والدين و كم رنگي آن بيش از ساير موارد به چشم ميخورد. شروع مصرف سيگار و الكل در دورة نوجواني وتداوم مصرف آن خود عامل خطر ديگري محسوب ميگردد. به طوري كه 64 درصد معتادان زير سن 19 سالگي مصرف سيگار را شروع كردهاند. بسياري از موارد شروع اعتياد ريشه در درون خود فرد دارد و 14 درصد معتادان علت آغاز مصرف را مشكلات روحي و رواني خود دانسته اند. لذا بايد به نقش اساسي مشاوران، روان شناسان و روان پزشكان اشاره كرد كه ميتواند نقش اساسي در پيشگيري از اين حوزه به عمل آورند.
نتايج مصاحبة عميق با خانواده معتادان نشان ميدهد اعضاي خانواده فرد وابسته به مواد اعتيادآور در يك فاصلة زماني از وي غفلت نموده و به دنبال روشن شدن چراغهاي خطر به عمق رويداد پي بردند. در حقيقت به فرآيند وابستگي هيچ گونه توجهي نشده و تنها بروز عوارض جدي اعتياد مؤيد وجود فرد معتاد در خانواده شده است. چنان چه فضاي همدلي و دلبستگي در ميان اعضاي خانواده برقرار باشد افراد از آن چه ميانشان ميگذرد مطلع ميشوند، در فرآيند ابتلاي عضو خانواده ميبايست قبل از آن كه وي به هر بيماري و رنجي گرفتار شود، دست ياري و همدلي به سويش دراز كرد.
طي مصاحبه عميق با خانوادههاي معتادان مشخص گرديد برخي خانوادهها پس از مواجهه با مصرف مواد مخدر توسط وابسته خود به اعتياد او پي بردهاند، اين نكته نيز مؤيد همين پيش فرض است كه عضو وابسته به مواد اعتيادآور پس از عبور از مراحل متعدد در فرآيند ابتلاء به اعتياد، به مصرف آشكار در خانه روي آورده كه اين امر نيز نشان دهنده غفلت از وي ميباشد.
برخي از خانوادهها از طريق ديگران به اعتياد عضو خانواده خود آگاه شدهاند، در حقيقت همان عنصر عدم آگاهي و غافل بودن از يكديگر در شاخص بعدي نيز خود را نشان ميدهند، اطلاع يافتن از اعتياد فرد توسط ديگران، متعاقب همان بيخبري و عدم دقت در عملكرد و رفتارهاي خانواده رخ ميدهد، همچنين مواجه شدن با مواد مخدر و يا ابزار مصرف در خانه نيز حاكي از همين اصل است. به طور كلي درصد بسيار كمي از افراد وابسته به مواد اعتيادآور، خود به وابستگيشان معترف شدهاند كه نسبت به جمعيت معتاد و جمعيت در خطر، سهم اندكي را از افرادي كه توانايي طرح مشكل و طلب كمك دارند، به خود اختصاص ميدهد. بنابراين حضور عاطفي و پر رنگ اعضاي خانواده در كنار يكديگر، حضوري مسؤولانه و آگاهانه را ايجاد مينمايد كه مانع بروز هر حادثهاي پيش از وقوع خواهد شد.
توجه به شرايط رواني - اجتماعي و زيستي اعضاي خانواده اين امكان را فراهم ميكند تا پيش از اين كه شرايط زمينهاي مساعد براي سوءمصرف مواد اعتيادآور در خانواده فراهم گردد، امكان اصلاح و بهبود شرايط موجود، ميسر شده و به سمت حل و فصل مشكلات و گشودن گرهها قدم برداشت. نوع برخورد و مواجهه با معضلات در زندگي، ميان افراد متفاوت است و بروز هر عكسالعملي منطبق بر ويژگيهاي شخصيتي و اجتماعي افراد ميباشد. چنان چه اين واكنش مبتني بر آگاهي بيشتر و استوار بر مهارت حل مسأله باشد، انتظار نتيجة موفقتري را به دنبال دارد.
در بحث شناسايي افراد معتاد و نحوه برخورد با آن غالب خانوادهها نحوه برخورد صحيح با بيماران معتاد و انگيزهمند ساختن آنان براي ترك بياطلاع بودند. اين وظيفه نهادهاي درماني و فرهنگ ساز و مرتبط است تا اين مهم را در سطحي گسترده به مخاطبان بيآموزانند.
پس از آموزش نحوه برخورد با فرد معتاد و ورود او به مرحله بعدي درمان، تبيين شرايط موجود براي تسهيل يا ممانعت در فرآيند درمان ميباشد. در اين مرحله نقش خانواده به عنوان عامل تسهيلگر يا مخل درمان مطرح است. با توجه به نقش خانواده در فرهنگ اين مرز و بوم و اهميت وجود پيوندهاي عاطفي مؤثر در رفع معضلات به واسطة كاركرد نقش اين نهاد اجتماعي، پرداختن به چگونگي حضور و عملكرد اعضاي خانواده در برابر درمان فرد معتاد، ميتواند نقاط مبهم اين مرحله را روشنتر كند. كه به كرّات در مصاحبههاي عميق به آن اشاره شد.
نكتة قابل توجه در بخش تحقيقات كيفي اين مطالعه به نگرش و ديدگاه خوب و كارشناسانه افراد كليدي باز ميگردد. به طوري كه اظهارات اين افراد طي سالهاي اخير در مقايسه با گذشته بسيار دقيق و موشكافانه شده است به طوري كه حتي تأكيد بر امر مبارزه فيزيكي و پليسي نيز در چارچوب علمي آن هم بر اساس قواعد مشخص آن صورت ميگيرد كه بسيار جاي خوش وقتي است. در اين ميان ميتوان به برخورد با توزيع كنندگان، تاسيس بانك اطلاعات اعتياد، تقويت پژوهش، تقويت تشكلهاي مردمي و سازمانهاي غيردولتي، توانمندسازي معتادان پس از درمان و تربيت دائم نيروي متخصص اشاره كرد. هر چند اين نگرش تقريباً جايگاه خوب و مناسبي در بين افراد كليدي پيدا كرده است، اما اين امر جايگزين دورههاي تخصصي تربيت مديران و كارشناسان اعتياد را نخواهد گرفت.
حدود 20 درصد معتادان كشور منزل شخصي دارند، حدود 32 درصد در منازلي با متراژ بيش از 126 متر زندگي ميكنند و 21 درصد آنان درآمد ي بيش از 400 هزار تومان دارند اين نكته باز نشان دهندة درگيري تقريباً يكسان اقشار مختلف جامعه اعم از متمول و فقير را در چرخة اعتياد نشان ميدهد. به طوري كه ميتوان با استناد به اين اعداد و ارقام چنين نتيجه گرفت كه حدود 20 تا 30 درصد جمعيت معتادان از اقشار غني جامعه هستند.
از آن جايي كه فاصلة ميان آغاز مصرف به مواد مخدر تا وابستگي به آن، نيازمند گذشت زماني قابل توجه است تا آثار ظاهري وابستگي به مواد اعتيادآور بروز نمايد، به نظر ميآيد خلاء توجه و دقت آگاهانه به فضاي خانواده منجر به غفلت از اعضاء آن ميشود.
حدود نيمي از معتادان روابط جنسي با فردي غير از همسر را تجربه كردهاند و حدود يك چهارم آنان نيز در سال گذشته چنين روابطي داشتهاند. در ميان كل معتادان نيز حدود 64 درصد از كاندوم به طور مداوم و مؤثر استفاده نميكنند لذا خطر انتقال بيماريهاي مقاربتي و عفوني در اين افراد وجود دارد. همچنين روابط جنسي با غير همسر در زنان معتاد در مقايسه با مردان بيشتر است. اين جا ميتوان چنين گفت كه شايد بتوان يكي از عوارض اعتياد زنان را خطر پذيري بيشتر در حوزه ارتباطات جنسي دانست.
در حوزة تزريق ميزان آغاز مصرف تزريقي در محيط كار با كوچه و خيابان برابر گزارش شده است كه اين امر لزوم مداخلات جدي در محيطهاي كار را روشن ميسازد. همچنين نداشتن آیين نامه مشخص برخورد با افراد مصرف كننده در محيط كار مشكل را دو چندان كرده است. حدود 18 تا 20 درصد معتادان رفتارهاي پرخطر در تزريق داشتهاند به صورتي كه سرنگ را يا قرض داده يا قرض كردهاند. اين درصد در كل معتادان به 5 درصد كاهش مييابد. هنوز در دسترس نبودن سرنگ استريل از علل اصلي تزريق مشترك محسوب ميگردد، كه به نظر ميرسد به هر روش ممكن و سالم ميبايست سرنگ را براي معتادان تزريقي تأمين كرد. آغاز تزريق در محيط منزل آن هم در جمع دوستانه هنوز حكايت از كاستيهاي جدي در سطح مهارتهاي دوست يابي، نه گفتن و تأثير فشار همسالان دارد.
موارد انجام آزمايشات ايدز و هپاتيت در مقايسه با سال 83 تقريباً دو برابر شده و اين ميتواند نشان دهندة توجه قشر معتادان به ارزشيابي سطح سلامت خودشان باشد. در اين ميان ميزان ايدز و هپاتيت هر دو را در بين معتادان افزايش نشان ميدهد اما ميزان افزايش ايدز چشمگيرتر است. لازم است در مطالعات ملي روند تغييرات شيوع ايدز در معتادان كشور به تفكيك سالهاي مطالعه رصد شود.
بيش مصرفي مواد در طول سالهاي اخير بيشتر شده كه علت آن را ميتوان به مواد سمي و خطرناك در سالهاي اخير نسبت داد. از ميان افرادي كه سابقة مسموميت را ذكر ميكنند (45درصد) تنها 15 درصد يعني يك سوم آنان به بيمارستان مراجعه كردهاند. اگر عدد 15 درصد را در جمعيت معتادان تخميني ضرب كنيم ميبايست 180000 نفر در كشور طي سال گذشته در سيستم درماني ثبت شده باشند كه به نظر نميرسد چنين آماري به طور صحيح و دقيق وجود داشته باشد. اين جاست كه لزوم راه اندازي يك بانك اطلاعات اعتياد در اولين فرصت در كشور كاملاً ضروري به نظر ميرسد.
حدود 75 درصد معتادان كشور يك بار سابقة ترك را ذكر ميكنند كه اين عدد در مقايسه با سال 83 افزايش يافته كه آن هم به علت افزايش مراكز و خدمات آنها طي سالهاي گذشته است. حدود 45 درصد معتادان پس از 3 سال مصرف به مراكز درماني مراجعه ميكنند كه اين عدد با بروز مواد جديد سمّي در مقايسه با مواد سنتي كاهش يافته است. اما نكتة قابل توجه در درمان 63 درصد آغاز درمان با مدلهاي درماني غلط و غير علمي مانند كپسولهاي دست ساز، كپسولهاي گياهي و غيره است. هنوز نقش درمانهاي غير دارويي مانند روان درماني و گروه درماني بسيار كم رنگ و كم است.
نكتة جالب توجه در هزينهها عددهاي بسيار نزديك هزينههاي ماهانه مواد و درمان است به طوري كه معتادان اظهار داشتهاند كه ماهانه به طور ميانگين حدود 187 هزار تومان صرف مصرف ميكنند در صورتي كه افرادي كه براي درمان اقدام كردهاند، در طول يك سال 176هزار تومان براي كل خدمات درماني خود هزينه كردهاند. بدين معني كه هزينة كل يك سال براي درمان از هزينة ميانگين يك ماه مصرف كمتر است و اين امر نشان دهندة عدم وجود باورهاي صحيح اين افراد به حوزة درمان است. در حال حاضر حدود 70 درصد سهم درمان اعتياد کشور بر دوش بخش خصوصي و مردمي است. اتفاقي که ميبايست در ساير حوزهها بويژه پيشگيري از اعتياد نيز اعمال گردد.
انتخاب حالت کور رنگی
سرخ کوری سبز کوری آبی کوری سرخ دشوار بینی سبز دشوار بینی آبی دشوار بینی تک رنگ بینی تک رنگ بینی مخروطیتغییر اندازه فونت:
تغییر فاصله بین کلمات:
تغییر فاصله بین خطوط:
تغییر نوع موس:
تغییر نوع موس:
تغییر رنگ ها:
رنگ اصلی:
رنگ دوم:
رنگ سوم: