عنوان طرح:
بررسي عوامل تابآور در افراد در معرض خطر سوءمصرف مواد
مسعود محمدي
1386
مقدمه
در طول سه دهة گذشته در حوزه روان شناسي تحول تابآوري توجه روز افزوني را به خود جلب کرده است. در اين ارتباط متغيرهاي بيشماري با تابآوري مرتبط دانسته شده است، و متعاقب آن مدلهايي ارائه شده، اما در هيچ يک از مدلهاي موجود عوامل خانوادگي به عنوان پيشايندهاي متعبرهاي فردي مؤثر بر تابآوري مورد بررسي قرار نگرفته است. طرح پژوهش حاضر يک مدل مليِ عوامل مؤثر در تابآوري در افراد در معرض خطر سوءمصرف مواد میباشد.
به منظور فهم سوءمصرف مواد، تابآوري را بايد متفاوت از عوامل خطرزا و محافظتي تعريف كرد. تابآوري به معني توانايي تحمل، سازگاري با بحرانهاي زندگي و غلبه برآنها است. تابآوري بدين خاطر احتمال مصرف مواد را كاهش ميدهد كه تحت برخي شرايط، ناتواني از عهدة يك بحران برآمدن، فرد را در معرض درگير شدن با مواد قرار ميدهد. اين تعريف، تابآوري را از عوامل محافظ جدا ميكند. يك عامل محافظ به شكلگيري يك خط سير رشدي كمك ميكند كه احتمال همراهي با همسالان منحرف و متعاقب آن سوءمصرف مواد را كاهش ميدهد. در مقابل، تابآوري شامل منابع فردي و اجتماعي براي برخورد با مشكلات و بحرانهايي است كه در زندگي رخ مينمايند. تابآوري زماني اهميت مييابد كه مشكلات و بحرآنها پدیدار میشوند. عامل محافظ، فرد را در مقابل مصيبت حفظ ميكند، اما تابآوري به وي كمك ميكند تا كاركرد خود را بازيابد.
طبق نظر تورنر[1] چرخش تمركز از خطر به تابآوري، از ناكاميِ تأكيد بر شناسایی عوامل خطرزا ناشي ميشود. در حالي كه رويكرد متمركز بر خطر در حوزة سلامت عمومي و در كاهش بيماريهاي عفوني بسيار سودمند بوده است، مداخلات مرتبط با شيوة زندگي به رويكردهاي جامعتري از قبيل درك مكانيسمهاي محافظتي و تابآورانه، نيازمند است.
به راستي چرا براي ساختن كالاي بهتر و تكنولوژي علمي اين همه سرمايه گذاري ميشود ولي اطلاعات ناچيزي براي ساختن كودكان بهتر وجود دارد. بدون شك موفقيت آيندة هر كشوري به افزايش سرمايهگذاري براي پرورش كودكان بهتر و كارآمدتر بستگي دارد. به همين دليل افزايش پژوهش در حوزة تابآوري و تحول كودك و توجه به لزوم مداخلات پيشگيرانه، ضروري به نظر ميرسد. به منظور افزايش اثربخشي پيشگيري از مصرف مواد لازم است تا مداخلات با تمركز خاصي بر ارتقاء تابآوري تدوين گردند. اخيراً بسياري از برنامههاي پيشگيرانه بر افزايش فرآيندها و عوامل محافظتي تمركز كردهاند و ارزيابي عوامل خطرزا بيشتر به منظور تعيين وضعيت هاي پرخطر صورت ميگيرد.
برنامه هاي پيشگيرانه، چه برنامه هاي همگاني که همة جوانان و خانوادهها را، چه برنامه هاي گزيده براي جوانان در معرض خطر، و چه برنامه هاي غيرمستقيم براي افراد شناسايي شده، ميتوانند به وسيله تلاش براي ارتقاء تاب آوري تقويت شوند. متأسفانه علیرغم افزايش پژوهش دربارة مکانيسمهاي تاب آوري، به کارگيريِ دانش موجود در برنامه هاي پيشگيرانه کمتر به چشم ميخورد.
در طول چند دهة گذشته فعاليت هاي مرتبط با كاهش سوءمصرف مواد مخدر، از نگاه صرف به عوامل خطرزا به سوي عوامل محافظتكننده تغيير جهت داده است. از سوي ديگر در طول دو دهة گذشته مفهوم تابآوري[2] در حوزة روان شناسي تحولي، توجهاي روز افزون كسب كرده است. اين امر موجب شده است تا براي مطالعة تحول از يك مدل توانمند سازانه استفاده شود تا مدلهاي متمركز بر كمبود و مشكل. راتر و گارمزي نشان دادند كه بيش از پنجاه درصد كودكاني كه در شرايط نامساعد زندگي ميكنند، هنگام بزرگسالي مشكل عمدهاي را تجربه نميكنند.
اهداف پژوهش:
هدف از اجراي اين تحقيق بررسي عوامل مؤثر برتاب آوري جوانان پسر در معرض خطر سوءمصرف مواد مخدر بوده است که به طور کلي اهداف کلي پژوهش به شرح زير ميباشد:
1. ارائة يک مدل عملي براي عوامل مؤثر در تاب آوري نسبت به سوءمصرف مواد مخدر در اين مدل قدرت پيشبيني متغيرهاي سبکهاي دلبستگي و پيوند والديني بر تابآوري با واسطه گري متغيرهاي کانون کنترل، مهارتهاي تطابقي و اعتماد به نفس مورد بررسي قرار ميگيرد.
2. مقايسة مدل علمي در سه گروه افراد سوءمصرف کننده، مصرف کننده و سالم (هر سه در شرايط خطرزا)
روش تحقيق:
جامعة آماري اين تحقيق را افراد 18 تا 25 ساله و در معرض خطر سوءمصرف مواد محله هاي پرخطر استان فارس تشکيل ميدادند. نمونه شامل سه گروه سوءمصرف کننده، مصرف کننده و سالم بودند، با توجه به روش آماري و تعداد متغيرهاي مورد مطالعه 750 نفر مورد پرسشگري قرار گرفتند که 716 پرسشنامه شرايط را تحليل کردند (گروههاي سوءمصرف کننده، مصرف کننده و سالم به ترتيب 239، 240، 237 نفر) براي بررسي ارتباطات خود در مدل پيشنهادي تحقيق از رگرسيون چند متغيره به روش متوالي همزمان استفاده شد.
بحث و نتيجه گيري:
پژوهش حاضر با تکيه بر روانشناسي مثبت نگري، تلاشي بود جهت بررسي مدل پيرامون تاب آوري. بدين منظور يک مدل علمي پيرامون پيش آناليزها و پيامدهاي متغيرهاي فردي طراحي شد. در اين مدل پيشآيندها شامل سبکهاي دلبستگي و پيوند والديني و پيامد شامل تاب آوري بود و براي بررسي مدل مذکور با پيروي از روية مطرح شده توسط بارون و مورد بررسي قرار گرفت.
براي نتيجه گيري دقيق، يافته هاي پژوهش در دو مرحله مورد بررسي قرار گرفت:
1. مقايسة گروهها در متغيرهاي مورد مطالعه
2. نقش واسطهاي متغيرهاي فردي بين با سبکهاي دلبستگي و پيوند والديني با تاب آوري
تفاوت گروهي در اکثر متغيرهاي مورد مطالعة معني دار است. در متغير تابآوري گروهها به خوبي از يکديگر تفکيک شده بودند، بدين معني که گروه سالم نسبت به گروه مصرف کننده نسبت به سوءمصرف کننده امتياز بالاتري در آزمون تاب آوري به دست آوردند. اين نتيجه از اين رو قابل تبيین است که مصرف و به خصوص سوءمصرف مواد پيآمد ناتواني و سازگاري، چاره انديشي، از دست دادن جهت درست فکري (با علم به پيامدهاي مصرف مواد) و ناتواني در کنترل هيجانات ناخوشايند هستند. اگرچه تفاوت بين گروههاي سوءمصرف کننده و مصرف کننده معني دار است، اما با توجه به مقدار تفاوت بين اين دو گروه ميتوان نتيجه گرفت که از مصرف تا سوءمصرف فاصلة چنداني نيست و آيندة خوبي براي گروه مصرف کننده پيشبيني نميشود. اگرچه در حال حاضر نسبت به گروه سوءمصرف کننده وضعيت بهتري دارند، اما ممکن است زودتر از آن چه تصور ميشود به سوي سوءمصرف پيش بروند. در مورد مراقبت، اين متغير توانسته است که در فاصلة سلامت تا مصرف نقش محافظ ايفا کند، اما نتوانسته است که از تبديل مصرف به سوءمصرف جلوگيري کند. از سوي ديگر آن چه در اين گروه از افراد مشهود است، ناتواني در مراقبت از خود است، که نتيجة شکست در درونی کردن اين کارکردها از والديني است که ممکن است در مراحل اول مراقب بوده اند، ولي به دليل دروني نشدن اين مراقبت در فرزندان، دست از آن کشيده اند. آن چه مسلم است بسياري از مشکلات مرتبط با مراقبت از خود در تاريخ سوءمصرف کنندگان مواد يافت ميشود.
نتايج تحليل واريانس در مورد متغير محافظت بيش از حد نشان ميدهد که تفاوت ميزان اين متغير بين گروه سالم با گروه مصرف کننده و سوءمصرف کننده معني دار است. اما اين تفاوت در بين گروههاي مصرفکننده معني دار نيست. در تبيین اين نتيجه ميتوان گفت که در فاصلة سلامت تا مصرف، اين محافظت به موجب مواجهه با خطر فعال شده است، اما به محض مصرف اثرش را از دست داده است.
محافظت بيش از حد از جمله ويژگيهاي والدين است که به عنوان عامل خطرزا و (منفي) مطرح است، مگر زماني که خطري فرد را تهديد ميکند. در متغير سبک دلبستگي ايمن با توجه به ميزان تفاوت گروه سالم با گروههاي مصرف و سوءمصرف کننده ميتوان چنين پنداشت که سبک دلبستگي ايمن در مسير سلامت، مصرف و سوءمصرف، فاصلة سلامت تا مصرف را محافظت ميکند و در فاصلة مصرف تا سوءمصرف خاصيت محافظتي خود را حفظ نميکند. ناتاب آوري گروه سوءمصرف کننده و همچنين تفاوت معني دار آنها در سبک دلبستگي ايمن نسبت به گروه سالم اين احتمال را نيز مطرح ميکند که به دليل عدم ارضاي نيازهاي اوليه (ايجاد پايگاه ايمن) در اين افراد نقايصي در خود تنظيمي، شامل نقايصي در مراقبت از خود، اعتماد به نفس، روابط موضوعي و عواطف ايجاد ميشود. اين نقايص حرکت در جهت تخريب کارکرد فرد را تسهيل ميکند.
نتايج مقايسة گروهها در متغير دوسوگرايي نشان ميدهد که ميزان آن در افراد سالم نسبت به دو گروه ديگر کمتر است، در تبيین اين نتيجه ميتوان گفت که در اوايل که فرد با مواد آشنا ميشود تا مصرف گاهگاهي آن را تجربه ميکند، بيشتر به ارزيابي خود ميپردازد و متعاقباً دو سوگرايي نيز بيشتر ميشود. مشاهدة پيامدهاي مصرف، و در همين حين وجود عواملي که فرد را در معرض مصرف گاهگاهي قرار ميدهد (مانند تنظيم عواطف، فشار همسالان و...) موجب تقويت دوسوگرايي ميشود. اما زماني که فرد از مصرف به سوي سوءمصرف يا وابستگي بيشتر حرکت ميکند، عوامل دروني کنترل بيشتري پيدا ميکند.
در متغير اعتماد به نفس با توجه به تفاوت گروهها ميتوان گفت که اين متغير در مسير سلامت به مصرف نقشي محافظتي را ايفا ميکند، اما با حرکت از مصرف به سوي سوءمصرف اين نقش کم رنگ ميشود.
اين احتمال وجود دارد که مصرف گاهگاهي اگرچه به بروز مشکلاتي در زندگي فرد منجر نشده باشد، به دليل ناتواني فرد در تنظيم عواطف و حل مشکلات به اندازه کافي موجب کاهش اعتماد به نفس ميگردد که حتي ميتواند يک فرد مصرف کننده را به سوءمصرف کننده تبديل کند. در متغير کانون کنترل آن چه که تحليل واريانس نشان ميدهد اين است که افراد گروه سالم کانون کنترل درونيتري نسبت به گروه مصرف و سوءمصرف کننده نشان ميدهند، اين متغير تنها در فاصلة سلامت به مصرف نقش محافظتي دارد و در يک فرد مصرف کننده کانون کنترل دروني نميتواند مانع از سوءمصرف کننده شدن گردد.
نگاهي به تفاوت گروهها در متغير مهارتهاي مشکل مدار نشان ميدهد که تفاوتها در بين هر سه گروه معنيدار است. بدين نحو که ميزان استفاده از اين مهارت با حرکت از جهت سلامت به سوءمصرف کاهش مييابد و توجه به مفهوم مهارت تطابقي مشکل مدار تبيین کنندة اين نتيجه است. طي اين نوع تطابق، فرد براي دور کردن استرس يا خطر و يا تغيير عوارض و اثرات آن به صورتي فعال گام برميدارد. اين نوع تطابق اقدام به عمل مستقيم است و افزايش تلاش فردي به صورت گام به گام را شامل ميشود. تفاوت گروه سالم با مصرف کننده و سوءمصرف کننده نشان از وجود چنين روندي در افراد سالم است. به عبارتي افراد سالم عليرغم تجربة شرايط ناگوار به اقداماتي دست زدهاند که مشکلي مانند سوءمصرف مواد را به مشکلات آنها نيافزوده و تا حدودي از عهدة مشکلات قبلي بر آمدهاند. اما در مورد افراد مصرف کننده اين چنين روندي مشاهده نميشود، اين گروه نسبت به گروه سالم، نه تنها براي رفع مشکل به طور مستقيم وارد عمل نشده، بلکه گزينه هايي را انتخاب کرده که بر مشکلات آنها افزوده است. چنان چه اين روند ادامه يابد، به مرور از ميزان استفاده از اين نوع مهارت کاسته و بر استفاده از شيوه هاي غيرمفيد (مصرف بيشتر مواد) افزوده ميشود.
با اين حال تفاوت معني دار گروه مصرف کننده و سوءمصرف کننده نشانگر اين است که شايد استفاده از اين مهارت توسط گروه مصرف کننده باعث پيشگيري از سوءمصرف کننده شدن آنها گردد (گرچه نسبت به گروه سالم، ناقصاند). در واقع اين متغير هم در فاصلة سلامت تا مصرف و هم در فاصلة مصرف تا سوءمصرف نقش محافظتي خود را حفظ کرده است. در رابطه با تطابق هيجان مدار نيز نتايج نشان ميدهند که استفاده کمتر از اين مهارت بيشتر در مسير سلامت به مصرف نقش محافظتي دارد، تا در مسير مصرف به سوءمصرف (با توجه به عدم معني داري تفاوتها).
انتخاب حالت کور رنگی
سرخ کوری سبز کوری آبی کوری سرخ دشوار بینی سبز دشوار بینی آبی دشوار بینی تک رنگ بینی تک رنگ بینی مخروطیتغییر اندازه فونت:
تغییر فاصله بین کلمات:
تغییر فاصله بین خطوط:
تغییر نوع موس:
تغییر نوع موس:
تغییر رنگ ها:
رنگ اصلی:
رنگ دوم:
رنگ سوم: